لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
زیرورو
[مستهجن ] کیری، [اصطلاح کنایه از] رومخی، هَردَمبیل، بی در و پیکر، بی قاعده، بی نظم، درهم بر هم، هرکی هرکی، بی سر و سامان، خر تو خر، بی حساب و کتاب، بلبشو، قاطی پاطی، قاراشمیش
قاطیپاطیدن.
قاراشمیشیدن.
قاراشمیشیدن.