قاطانغی. [ن َ ] ( معرب ، اِ ) قاطاننقی. رجوع به قاطاننقی شود:در ره دلبر درم باید که یابی کام دل رو بری بر روی نارنجات و بر قاطانغی ؟استاد لطیفی ( از شعوری ).