قاضی غفاری

لغت نامه دهخدا

قاضی غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ )احمد. رجوع به قاضی احمد غفاری و احمد غفاری شود.

قاضی غفاری. [ غ ِ ] ( اِخ ) محمد. از افاضل قرن دهم هجری است که در نظم و نثر و فنون شعری فرید عصر خود بود و مدتی در ری قضاوت نمود. در اشعار خود به وصالی تخلص میکرد او راست :
چو من دیوانه ای هرگزقدم در دشت غم ننهاد
در آن وادی که من سر مینهم مجنون قدم ننهاد.
گویند مفتون جوانی صادق نام بوده تا آنکه روزی آن جوان وی را به حوض پر آبی پرت میکند او دستش میشکند و این شعر انشاء مینماید:
بعشق صادق اگر دست من شکست چه باک
کسی که عاشق صادق بود چنین باشد
پی ثبوت مرا احتیاج بینه نیست
گواه عاشق صادق در آستین باشد.
وی به سال 932 هَ. ق. درگذشت. ( سفینة الشعراء ص 303 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 160 ).

فرهنگ فارسی

محمد از افاضل قرن دهم هجری است که در نظم و نثر و فنون شعری فرید عصر خود بود و مدتی در ری قضاوت نمود .

پیشنهاد کاربران

بپرس