قاضی علی
لغت نامه دهخدا
قاضی علی. [ع َ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل. رجوع به قاضی سخاوی شود.
قاضی علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالفرج اصفهانی. رجوع به ابوالفرج علی بن حسین شود.
قاضی علی. [ع َ ] ( اِخ ) ابن زید. رجوع به قاضی بیهقی علی شود.
قاضی علی. [ ع َ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیز. رجوع به قاضی جرجانی شود.
قاضی علی. [ع َ ] ( اِخ ) ابن عثمان. رجوع به قاضی ماردینی شود.
قاضی علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن محسن. رجوع به قاضی تنوخی شود.
قاضی علی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن محمد. رجوع به قاضی تنوخی شود.
قاضی علی. [ ع َ ] ( اِخ ) زین الدین. رجوع به قاضی زین الدین علی شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید