قاضی القضاه
لغت نامه دهخدا
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم ، مکنی بن ابن خلکان. رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحیم. رجوع به ابن جماعة ابراهیم شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) احمدبن حسن بن قاضی الجبل حنبلی ، ملقب به شرف الدین. رجوع به احمدبن حسن بن قاضی الجبل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) احمدبن خلیل ملقب به ذوالفنون و شهاب الدین یا شمس الدین و مکنی به ابوالعباس و مشهور به حجة الاسلام. در بلده خوی آذربایجان متولد شد و پس از سن رشد و کمال به شام و حلب مسافرت کرد. وی از مشاهیر حکما و فقهای شافعی است که مشمول عنایات ملک معظم عیسی بن ملک عادل گردیده و مدتی به تدریس اشتغال داشته و در نحو و فقه و اصول و رموز حکمیه تألیفاتی دارد. از جمله کتاب بزرگی که حاوی بیست جلد است و تفسیر کبیر مشهور استاد خود فخر رازی را که به مفاتیح الغیب موسوم است و خود فخر موفق با کمال آن نگردیده به پایان رسانده است و از طرف ملک معظم قاضی القضاة دمشق بوده است. وی به سال 637 یا 639 هَ. ق. در دمشق وفات یافت و اینکه در بعضی موارد تاریخ وفات او را 693 هَ. ق. نوشته اند ظاهراً اشتباه است و ناشی از تقدیم و تأخیر سهوی در دو رقم 9 و 3 می باشد. ( هدیة الاحباب ص 133 ) ( قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 2872 ) و رجوع به احمدبن خلیل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) احمدبن علی بن حجر عسقلانی ، مکنی به ابن حجر. رجوع به ابوالفضل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) احمدبن عمر. رجوع به قاضی مزجد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) عبدالجباربن احمد. رجوع به قاضی عبدالجبار شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] ( اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن احمدبن قدامه جماعیلی حنبلی مقدسی صالحی ، ملقب به شمس الدین. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 4 ص 3074 و 3107 و لغات تاریخیة و جغرافیه ترکی ج 7 ص 36 و معجم المطبوعات ستون 213 و ریحانة الادب ج 4 ص 97 و محمدبن احمد شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
یعقوب بن ابراهیم مکنی به ابو یوسف رجوع به ابو یوسف یعقوب در همین لغت نامه شود .
پیشنهاد کاربران
قـاضی القضاة به معنی داورداوران، سرداوران، قاضیقاضیان است. برخی قاضی را تازی شدۀ موبدموبدان میدانند. زیرا موبد، قاضی زرتشتی بوده است ( دهخدا؛ مصاحب، ذیل قـاضی القضاة ) .
قـاضی القضاة در حکومتهای اسلامی، بزرگ قاضیان و کسی بود که گماشتن و عزل قاضیان به دست او بوده و خود نیز به کار قضا میپرداخته است.
... [مشاهده متن کامل]
زمان نخستین پایهگذاری این منصب به درستی روشن نیست ودر این زمینه اختلافنظر وجود دارد. ذهبی اشاره میکند نخستین کسی که لقب قـاضی القضاة را دریافت کرد یحییبنسعید انصاری بود که این لقب را از منصور گرفت او در آغاز قاضی مدینه بود سپس قـاضی القضاة گردید ( ذهبی، 1/139 - 137 ) . اما از مطالب وکیع فهمیده میشود که این منصب در عهد خلافت مهدی شکل گرفت و ابراهیمبنعثمان قاضی واسط، پس از آنکه شکایات بسیاری از او شد، خلیفه او را عزل کرد اما او را به منصب قضاء القضاة گماشت ( وکیع، 3/310 ) . این منصب مترادف قـاضی القضاة می باشد و در اصل زمینهای برای عنوان قـاضی القضاة بود. در نشوار آمده است که: قـاضی القضاة ابومحمدعبیداللهبناحمدبنمعروف، در زمان المطیعلله چهار سال و چند روزی قضاء القضاة را در بغداد به عهده داشت و قبل از آن خلیفه هارونالرشید قضاء القضاة را به عهدۀ علیبنظبیان در بغداد گذاشت. قبل از آن در قضای شرق اسلام بود و در سفر هارونالرشید به خراسان همراه او بود ولی در کرمانشاه در سال 192 هجری وفات یافت ( تنوخی، 35 ) .
شباروعصاممحمد، ابویوسفیعقوببنابراهیمبنحبیب الانصاریالکوفی ( 113 – 182 ق ) را اولین کسی میداند که منصب قاضیالقضاتی را در زمان خلیفه هارونالرشید که ایجادکنندۀ این منصب است به عهده داشت ( 33 ) . ابناثیر نیز، نخستین قـاضی القضاة را ابویوسف میداند که در دورۀ هادی به این منصب گماشته شد ( اللباب، 2/236 ) . اما در وفیاتالاعیان، نخستین قـاضی القضاة ، ابویوسف متوفی حدود ( 182 هجری/ 798 میلادی ) دانسته شده که به دوران مهدی و پسرانش هادی و هارون الرشید این منصب را داشته است. ( رک، ابنخلکان، 6/390 - 378 ) .
با بررسی مـنابع مـوجـود و اشارهی بسیاری از آنها به ظاهر، ابویوسف را نخستین قـاضی القضاة میتوان دانست که تاریخ این منصب بین سالهای 170 تا 182 ق. بوده است. در آغاز کار، این منصب در بغداد و مرکز خلافت، رایج بود اما پس از، چندی با تشکیل دولتهای مستقل و نیمهمستقل در قلمرو خلفا و دیگر شهرهای مهم نیز افرادی عهدهدار این مقام میشدند. چنانچه حسن بنمحمدبنعبدالملکبنابیالشوارب در شهر سُرَّمَنْرَأی، قـاضی القضاة بود و یا در ری در عصر مؤیدالدوله، قاضی عبدالجباربناحمد قـاضی القضاة بوده و در سال 367 هجریقمری از این مقام خلع شد . در دورۀ سلجوقیان نیز عزل و نصب قـاضی القضاة به عهدۀ خلیفه بود ( ابناثیر، الکامل، 7/271 ) .
شغل دیگری که به مثابه قـاضی القضاة است، منصب اقضی القضاة میباشد ولی به درستی معلوم نیست که کدام یک از دو منصب برتر بوده است و میان نویسندگان قدیم نیز دراینباره کمابیش اختلاف دیده میشود ولی شواهد نشان میدهد که قـاضی القضاة منصبی بالاتر داشته است. نویسنده تجاربالسلف، در معرفی جلالالدین علیبنعلیهبة الله البخاری آورده است:« مردی ادیب و فـاضل و فـقیه بود و در سـنه اثنین و ثمانین و خمسـمائه متولی قضا شد و لقبش را اقضی القضاة نوشتند و بعد از آن منصبش ترقی کرد و اقضی القضاة به قـاضی القضاة مبدل گشت و نیابت وزارت را نیز به او تفویض کردند او بر هر دو منصب نظارت میکرد و باز از نیابت وزارت معزول شد و در منصب قـاضی القضاة بماند و در سنه ثلاث و تسعین و خمسمائه وفات یافت» ( هندوشاه، 329 ) . صاحب کتاب نهاد دادرسی در اسلام مینویسد «از روزگار سلجوقی به بعد اقضی القضاة در برابر قـاضی القضاة به همان معنی و کاربرد به کار میرفته است» ( ساکت ، 123 ) . از بررسیهای مختلف چنین برمیآید که کلمۀ اقضی القضاة به لحاظ برتری مقام و رتبه علمی نسبت به اشخاص دیگر، اطلاق میشده است ولی قـاضی القضاة دارندۀ منصب و شغلی بوده که بر نحوۀ قضاوت و امور قاضیها نظارت داشته و عزل و نصب آنها را عهدهدار بوده است.
ماوردی قـاضیالقضاة را یکی از ارکان چهارگانۀ حکومت برشمرده است که در مصالح امت کار میکند. او این منصب را از مناصبی میداند که ولایت خاصه در اعمال عامه دارد ( ماوردی، 70 ) . قـاضیالقضاة عالیترین مقام قضایی دولت بود و در ولایات و سرزمینها نایبانی داشت که از سوی آنها قاضیها تعیین یا عزل میشدند. قلقشندی مفاد دستورالعملی را که خلیفۀ عباسیالمستر شد بالله خطاب به قـاضیالقضاة ابوالقاسمعلیبنحسین الزینبی صادر نمود، بیان کرده است. در این دستورالعمل سفارشهایی به قـاضیالقضاة شده که مهمترین آنها چنین است: «هدایتگرفتن از کتاب خدا، تبعیت از سنت رسولخدا ( ص ) ، برپایی نماز، مشورت با دانشمندان و فقیهان، انتخاب مکان وسیعی برای قضا، استفاده از دلایل و بینات و شهود عادل، اشراف بر امور ایتام و تزویج آنها، اشراف بر امور موقوفات، انتخاب قاضیانی متعهد برای مناطق مختلف، انتخاب کاتب و حاجبی متبحر و آشنا به حقوق و قوانین، تأسیس دیوان قـاضیالقضاة و سپردن تمام امورِقضاوت، به این دیوان، با توجه به امورحسبه و آنچه که مربوط به حسبه میشود» ( صبحالاعشی، 10/276 - 264 ) .
این دستورالعمل به خوبی حدود اختیارات، وظایف، شرایط قـاضیالقضاة و نیز دیوان قضا را در عصرالمستر شد بالله بیان میکند. اصولاً انتصاب قـاضیالقضاة از جانب خلیفه بود و اهمیت و اعتبار این منصب وابسته به اهمیت و اعتبار خلیفه بود . در زمان المقتدربالله که نفوذ زنان در دستگاه خلافت افزایش یافت و مقام خلافت اهمیت خود را از دست داد، منصب قـاضیالقضاة نیز از اهمیت افتاد چنان قـاضی القضاة می بایست مبلغی پول پرداخت میکرد تا به این مقام منصوب شود ( مسکویه، 268 - 246 ) .
تعیین منصب قـاضیالقضاة حتی در قلمرو سلاطین مستقل و نیمهمستقل نیز بر عهدۀ خلـیفه بـود به . . .
قـاضی القضاة در حکومتهای اسلامی، بزرگ قاضیان و کسی بود که گماشتن و عزل قاضیان به دست او بوده و خود نیز به کار قضا میپرداخته است.
... [مشاهده متن کامل]
زمان نخستین پایهگذاری این منصب به درستی روشن نیست ودر این زمینه اختلافنظر وجود دارد. ذهبی اشاره میکند نخستین کسی که لقب قـاضی القضاة را دریافت کرد یحییبنسعید انصاری بود که این لقب را از منصور گرفت او در آغاز قاضی مدینه بود سپس قـاضی القضاة گردید ( ذهبی، 1/139 - 137 ) . اما از مطالب وکیع فهمیده میشود که این منصب در عهد خلافت مهدی شکل گرفت و ابراهیمبنعثمان قاضی واسط، پس از آنکه شکایات بسیاری از او شد، خلیفه او را عزل کرد اما او را به منصب قضاء القضاة گماشت ( وکیع، 3/310 ) . این منصب مترادف قـاضی القضاة می باشد و در اصل زمینهای برای عنوان قـاضی القضاة بود. در نشوار آمده است که: قـاضی القضاة ابومحمدعبیداللهبناحمدبنمعروف، در زمان المطیعلله چهار سال و چند روزی قضاء القضاة را در بغداد به عهده داشت و قبل از آن خلیفه هارونالرشید قضاء القضاة را به عهدۀ علیبنظبیان در بغداد گذاشت. قبل از آن در قضای شرق اسلام بود و در سفر هارونالرشید به خراسان همراه او بود ولی در کرمانشاه در سال 192 هجری وفات یافت ( تنوخی، 35 ) .
شباروعصاممحمد، ابویوسفیعقوببنابراهیمبنحبیب الانصاریالکوفی ( 113 – 182 ق ) را اولین کسی میداند که منصب قاضیالقضاتی را در زمان خلیفه هارونالرشید که ایجادکنندۀ این منصب است به عهده داشت ( 33 ) . ابناثیر نیز، نخستین قـاضی القضاة را ابویوسف میداند که در دورۀ هادی به این منصب گماشته شد ( اللباب، 2/236 ) . اما در وفیاتالاعیان، نخستین قـاضی القضاة ، ابویوسف متوفی حدود ( 182 هجری/ 798 میلادی ) دانسته شده که به دوران مهدی و پسرانش هادی و هارون الرشید این منصب را داشته است. ( رک، ابنخلکان، 6/390 - 378 ) .
با بررسی مـنابع مـوجـود و اشارهی بسیاری از آنها به ظاهر، ابویوسف را نخستین قـاضی القضاة میتوان دانست که تاریخ این منصب بین سالهای 170 تا 182 ق. بوده است. در آغاز کار، این منصب در بغداد و مرکز خلافت، رایج بود اما پس از، چندی با تشکیل دولتهای مستقل و نیمهمستقل در قلمرو خلفا و دیگر شهرهای مهم نیز افرادی عهدهدار این مقام میشدند. چنانچه حسن بنمحمدبنعبدالملکبنابیالشوارب در شهر سُرَّمَنْرَأی، قـاضی القضاة بود و یا در ری در عصر مؤیدالدوله، قاضی عبدالجباربناحمد قـاضی القضاة بوده و در سال 367 هجریقمری از این مقام خلع شد . در دورۀ سلجوقیان نیز عزل و نصب قـاضی القضاة به عهدۀ خلیفه بود ( ابناثیر، الکامل، 7/271 ) .
شغل دیگری که به مثابه قـاضی القضاة است، منصب اقضی القضاة میباشد ولی به درستی معلوم نیست که کدام یک از دو منصب برتر بوده است و میان نویسندگان قدیم نیز دراینباره کمابیش اختلاف دیده میشود ولی شواهد نشان میدهد که قـاضی القضاة منصبی بالاتر داشته است. نویسنده تجاربالسلف، در معرفی جلالالدین علیبنعلیهبة الله البخاری آورده است:« مردی ادیب و فـاضل و فـقیه بود و در سـنه اثنین و ثمانین و خمسـمائه متولی قضا شد و لقبش را اقضی القضاة نوشتند و بعد از آن منصبش ترقی کرد و اقضی القضاة به قـاضی القضاة مبدل گشت و نیابت وزارت را نیز به او تفویض کردند او بر هر دو منصب نظارت میکرد و باز از نیابت وزارت معزول شد و در منصب قـاضی القضاة بماند و در سنه ثلاث و تسعین و خمسمائه وفات یافت» ( هندوشاه، 329 ) . صاحب کتاب نهاد دادرسی در اسلام مینویسد «از روزگار سلجوقی به بعد اقضی القضاة در برابر قـاضی القضاة به همان معنی و کاربرد به کار میرفته است» ( ساکت ، 123 ) . از بررسیهای مختلف چنین برمیآید که کلمۀ اقضی القضاة به لحاظ برتری مقام و رتبه علمی نسبت به اشخاص دیگر، اطلاق میشده است ولی قـاضی القضاة دارندۀ منصب و شغلی بوده که بر نحوۀ قضاوت و امور قاضیها نظارت داشته و عزل و نصب آنها را عهدهدار بوده است.
ماوردی قـاضیالقضاة را یکی از ارکان چهارگانۀ حکومت برشمرده است که در مصالح امت کار میکند. او این منصب را از مناصبی میداند که ولایت خاصه در اعمال عامه دارد ( ماوردی، 70 ) . قـاضیالقضاة عالیترین مقام قضایی دولت بود و در ولایات و سرزمینها نایبانی داشت که از سوی آنها قاضیها تعیین یا عزل میشدند. قلقشندی مفاد دستورالعملی را که خلیفۀ عباسیالمستر شد بالله خطاب به قـاضیالقضاة ابوالقاسمعلیبنحسین الزینبی صادر نمود، بیان کرده است. در این دستورالعمل سفارشهایی به قـاضیالقضاة شده که مهمترین آنها چنین است: «هدایتگرفتن از کتاب خدا، تبعیت از سنت رسولخدا ( ص ) ، برپایی نماز، مشورت با دانشمندان و فقیهان، انتخاب مکان وسیعی برای قضا، استفاده از دلایل و بینات و شهود عادل، اشراف بر امور ایتام و تزویج آنها، اشراف بر امور موقوفات، انتخاب قاضیانی متعهد برای مناطق مختلف، انتخاب کاتب و حاجبی متبحر و آشنا به حقوق و قوانین، تأسیس دیوان قـاضیالقضاة و سپردن تمام امورِقضاوت، به این دیوان، با توجه به امورحسبه و آنچه که مربوط به حسبه میشود» ( صبحالاعشی، 10/276 - 264 ) .
این دستورالعمل به خوبی حدود اختیارات، وظایف، شرایط قـاضیالقضاة و نیز دیوان قضا را در عصرالمستر شد بالله بیان میکند. اصولاً انتصاب قـاضیالقضاة از جانب خلیفه بود و اهمیت و اعتبار این منصب وابسته به اهمیت و اعتبار خلیفه بود . در زمان المقتدربالله که نفوذ زنان در دستگاه خلافت افزایش یافت و مقام خلافت اهمیت خود را از دست داد، منصب قـاضیالقضاة نیز از اهمیت افتاد چنان قـاضی القضاة می بایست مبلغی پول پرداخت میکرد تا به این مقام منصوب شود ( مسکویه، 268 - 246 ) .
تعیین منصب قـاضیالقضاة حتی در قلمرو سلاطین مستقل و نیمهمستقل نیز بر عهدۀ خلـیفه بـود به . . .