قاضی ابن جماعه

لغت نامه دهخدا

( قاضی ابن جماعة ) قاضی ابن جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحیم یا عبدالرحمن بن محمدبن سعد یا محمدبن ابراهیم بن سعداﷲبن جماعة، ملقب به برهان الدین و معروف به ابن جماعة. رجوع به الدررالکامنة ج 1 ص 38 و ابن جماعة ابراهیم شود.

قاضی ابن جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ] ( اِخ ) عبادبن جماعة شافعی قاضی دمشق بوده. وی به سال 786 هَ. ق. به همراهی قاضی برهان الدین مالکی به قتل شهید اول فتوی داد و در اواخر قرن هشتم زنده بوده است. ( هدیة الاحباب ص 52 ) ( ریحانة الادب ج 5 ص 289 ).

قاضی ابن جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ ] ( اِخ ) عبد العزیزبن محمدبن ابراهیم بن سعداﷲبن جماعةبن صخر یا جماعة علی بن حارم بن صخربن حجر حموی کنانی شافعی ، ملقب به عزالدین و مکنی به ابوعمر. از افاضل شافعی اواسط قرن هشتم هجری و قاضی القضاة مصر و شام و نیکومحضر بوده و در امور و قضایای وارده و فیصل دادن محاکمات مردم نهایت تصمیم و اهتمام به کار میبرده است. وی دوستدار علم و اهل علم بوده ، بسیار به حج رفته و استادان فراوانی داشته است. او آرزو میکرد که از شغل قضا کناره گیری کند وآنگاه در مکه یا مدینه بمیرد. سرانجام به آرزوی دیرین خود نائل گردید و به سال 765 هَ. ق. از قضا استعفا کرد و در قاهره مشغول تدریس شد و در ماه جمادی الاولی یا جمادی الاخره به سال 767 در مکه وفات یافت و در حجون مدفون گردید. ( الدرر الکامنة ج 3 ص 378 ) ( ریحانة الادب ج 5 ص 290 ). و رجوع به ابن جماعة ابوعمر شود.

قاضی ابن جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بدر، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به بدرالدین. رجوع به الدرر الکامنةو قاموس الاعلام ج 1 ص 615 و ابن جماعة بدرالدین شود.

قاضی ابن جماعة. [ اِ ن ُ ج َ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن ابی بکربن عبدالعزیز شافعی و مشهور به ابن جماعة. رجوع به هدیة الاحباب ص 42 و روضات ص 748 و ریحانة الادب ج 5 ص 290 و ابن جماعة ابوعبداﷲ محمد شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس