قاضی یکی از اسماء الله العُزّی به معنیه اتمام کننده أمر به أحسن وجه؛ نه به معنیه داور!
یکی از وظایف اساسی وأولویّت قاضی: حُکم باحسن وجه وبا تمام إحکام وتسلط ودرایت وحکمت ودانائی وادله قاطعه وبی طرفی . . .
... [مشاهده متن کامل]
حُکم صادر کند.
بدون تردید وشائبه واستثنائات وامتیازات وضعف وتوانی و. . .
إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْعَلیمُ
. . .
در عربی واژه ی قاضی نداریم. در پارسی پهلوی کادیک بوده و رفته رفته شده قاضی
واژه قاضی ریشه فرانسوی دارد وارد زبان عربی شده است
واژه غاز
معادل ابجد 1008
تعداد حروف 3
تلفظ qāz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از فرانسوی] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی qAz
... [مشاهده متن کامل]
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
پاسی گفتم این واژه اشتباه است.
اگر چه سعی دوستان در معادل گزینی ، کار شایسته ایست اما توجه به این نکته که واژه ای مانند �قاضی� از چنان پشتوانه ای در تراث ادبی ، فقهی ، قانونی ما برخوردار است که هر آزاده ای را در انتخاب جایگزین مردد می کند.
... [مشاهده متن کامل]
واژگانی مانند دادرس ، دادیار، بازپرس هر کدام در نظام قضایی به یک رده از قضات اطلاق می شود و نمی توان اسم زیرمجموعه یک مفهوم کلی را بر خود آن مفهوم وضع کرد . این کار قطعاً نقض غرض و خلاف هدف از وضع لغات می باشد.
لذا به نظر می رسد واژه ی قاضی کارکرد مناسبی در زبان پارسی دارد و لزومی به همسان گزینی برای آن احساس نمی شود.
با تشکر
دادرس - دادران - دادور
● شرط قاضی شدن ●
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ، وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیماً105
متأسفانه تا به امروز تعریف از قاضی وقضاوت . . . ؛ یا اشتباه یا ناقص یا آدرس اشتباه داده میشه!
... [مشاهده متن کامل]
شرط نخست قضاوت: 100% قبول کردن شخص قاضی هست وباإختیار ورضایت دو طرف هست نه بالإجبار وسلب إختیار.
گناههکار یا مجرم حق دارد قاضی را إنتخاب کند.
قاضی عادل وجود ندارد ( به قسط رجوع کنید ) ؛ أمّا حُکم صادره مُبتنی بر دلایل قطعی وعدل وحق وواقعیّت ها . . . واجبه.
نه حدس وگمان و صرفاً فقط رأی ونظر وصلاحیّت قاضی. شواهد ودلایل ظاهری کافی نیست؛ هرکسی
میتواند جعل شواهد ودلایل وفِلم وإمضاء وأثرانگشت وصحنه سازی و. . .
امروز Fake reality Deep Fake آسان کرد دروغ وجعل وفلم سازی و. . .
"بِمَ أراک الله" با علم وابزار تکنولوژی وکارشناس مانند قضاوت امام علی علیه السلام؛ نه صرفا
استناد به إیحائات ووحی ( إالاهی ) مانند قضاوت داوود علیه السلام یا امام زمان علیه السلام . . .
ونه إنتظار مُعجزه مانند "گاو موسی"!
وهر حکم صادره ناقص بماند وعادلانه نیست.
کسی که دانشمندرا میکشه؛ مجازاتش مانند قاتل نوزاد هست!
کسیکه میلیونها آدم را بیماری آلوده میکنه حُکمش مانند بیمارکردن یه دیووانه هست!
چون دنیا مکان اختیار اعمال وبرقراری نظم است؛ نه حساب وقضاوت.
وفقط روز حساب قابل مجازات وپیگیری وحکم مُبتنی بر عدل و"قضاوت بر اساس حکم إلهی"می باشد
وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ70
ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبینَ62
فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبیرِ12
لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ88
. . .
توضیحات بیشتر لازمه!
اما نظرات "محمد دانیال١٥:٤٤ - ١٣٩٩/٠٧/١٣ "، "فر کیانی٠٣:٠٩ - ١٣٩٨/٠٩/٠٨" وامثاله که
دلالت بر نژادپرستی نه علم ودانش واصول تحقیق وبررسی وزبان شناسی . . .
"وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزی
کُلَّ کَفُورٍ36 "
یقضی ( قضی، ومنه:قاضی، جمع: قضاة ) کاملاً عربی هست. نه أعجمی نه مُعرّب؛ نه وارده از زبان دیگری وکاملاً بر عکس. حقیقت یابی با حدس وگمان چی معنی میده؟!
"کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ"
ضمناً ( زبان عربی نه زبان اربی عرب نه ارب ) ؛ حیف اسم محمد وعلی باقری! که داری که باید به
خسروپرویز خودتان بنامی.
اینقدر تعصب بی جا حتی ( عربی را اربی نوشتند ) ! عجب!
جالبه من چندین نظر گذاشتم هیچکدام تایید نشد، ولی ترکان عزیز هرچی مطلب چرت و پرت بی پایه و توهین امیز و تخریب کننده و زننده میزارن به راحتی تایید میشه، بعد میگن فارس فاشیست
درود ُ سپاس
ناسزا گویی در هیچ شرایطی پذیرفتنی نیست.
همراه با پوزش خواهی از سوی این برادر کوچکتر،
کاربر بالا از کجا می داند کسانی که نام برده، یک کس اند؟!
حالا گیریم که یک کس باشد یا نباشد که همه جا خودسرانه و دلبخواهی ریشه تراشی هم بکند، چرا دشنام؟
... [مشاهده متن کامل]
کسی برای ادعاهاشان تره هم خرد نمی کند ولی با این حال اگر می پندارید که نیاز به واکنشی باشد با پاسخی منطقی ادعایش را رد کن ولی اگر امکان یا توانش نبود، با این سخنان، دشنامگو را پشتبانی مکن.
ناسزاگویی، هرگز به ادعای ریشه تراش، کوچکترین آسیبی نمی زند تنها بی مایگی، بیخردی و ناپختگیِ ناسزاگو را می رساند.
وهرچند که زبان پارسی ریشه و تاریخ پربار خودش را دارد ولی این پیشینه پرشکوه، خودبخود یا ناگهان نمایان نشده، بلکه رنج و همافزایی هزاران دانشور و ادیب و فرزانه ای را در پشت سر دارد که از هزاره های گذشته تاکنون، هریک گامی بزرگ یا هرچند کوچک در این راه برداشته اند.
و این پویش وپیشرفت را پایانی نیست، برای بالندگی هرچه بیشتر، همیشه نیاز به نویسندگان و شاعران فرهیخته وحتا نیاز به تک تک کاربرانی که درینجا پیشنهادهای ارزشمند می دهند هم هست مانند جناب بزرگمهر ودیگر دوستان گرامی.
البته من واسه آرش محمدی پیامی نگذاشتم ولی
کاربر بالا با نام های آرش محمدی، عبدالرضا، سایقی، اووزرا، مهران و. . . .
همگی یک نفر زیر تمام واژگان فارسی نظر گذاشته و ریشه تراشی کرده و مانند دیگر پانترکان کودن تمام دنیا رو به ترک نسبت داده
... [مشاهده متن کامل]
و شما هم بدونید که زبان فارسی ریشه و تاریخ مشخص خودش رو داره و نیاز به پست گذاشتن شما نیست
قاضی: کازی ( kādik در پارسی میانه )
پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی دیمه ۳۸۹
اگه ق رو ک کنیم میشه کاضی ، ، ، ض هم در زبان عربی د تلفظ میشه ، ، ، کادی
در زبان پارسیگ kādīg
در زبان فارسی قاضی
در زبان قاضی qādˤi
به آن ناشناس پنهان شده زیر نام �پدر آرش محمدی�
دهانت را گشودی و بی آنکه بدانی چه شکری می خوری، یکی از خلق های ایران زمین را که نقش بزرگ تاریخی از گذشته های بسیار دور تاکنون در پابرجایی ایران زمین داشته، خر نامیدی! برای چه؟ کمی با خود بیندیش و چنانچه دریافتی، همینجا پوزش بخواه.
نه اینجا و نه جای دیگری، نباید پهنه ای برای ناسزاگویی بویژه ناسزاگویی هایی که خلق های دیگر را آماج می گیرد، باشد. چنین گفته هایی چون آنچه کسی زیر نام دروغین �پدر آرش محمدی� آورده و کاربری به نام آرش محمدی را تنها به شوند بر زبان راندن چیزی ناهمداستان با وی گَزیده است، نباید به هیچ رو در این واژه نامه گنجانده شود. این را بویژه به سرپرست یا سرپرستان این تارنگاشت که از این راه درآمدهایی نیز دارند، می گویم. آن ها با درج اینگونه ناسزاها و دشنام های بسیار برخورنده، خواه ناخواه با چنان آدم های نادان و نابکار همدست خواهند بود.
... [مشاهده متن کامل]
برای روشن شدن بیش تر، چنانچه زین پس به چنین باره هایی بربخورم که چیزی بسیار فراتر از سربسر گذاشتن دیگری ( و نه یک خلق یا ملت! ) است، دیگر هیچ پیشنهاد یا یادداشتی برای تان نخواهم فرستاد. امیدوارم روشن باشد.
دادبان
داد گزین
هم خانواده راه: راهیان ، راهنما
هم خانواده قاضی : قضاوت. معنی قاضی: داور.
این هم از پهلوی گرفته شده . . . کادیک
قاضی یک کلمه ترکی است و از واژه" ak " که یک دسته از معانی آن بزرگ ، عظیم ، والا و. . . می باشد، گرفته شده است
مشتقات ترکی دیگر از این واژه بر پایه معنای بزرگ عبارتند از :
- آکاماک : بزرگی کردن ، سرکرده گی کردن ، ریاست کردن سروری کردن
... [مشاهده متن کامل]
- آکا : بزرگ ، سرور و. . . . که به اشکال آغا ، آقا و. . نیز در زبان های ترکی وجود دارد و به صورت " آقا" وارد فارسی شده است .
- آکان : بزرگ ، سرکرده که به شکل کان ، خان ، هان نیز در ترکی وجود دارد که به شکل "خان" وارد فارسی شده است
- آکاتون : در خطاب به بانوان با حذف " آ" به صورت کاتون که به شکل خاتون واردفارسی شده و در زبان های ترکی به اشکال کادئن ، قادئن و خاتون ، هاتون و . . . نیز به کار می رود
- آکارماک : برزگ شدن ، عظمت یافتن از آن مشتق " آکارا" شکل می گیرد که یکی از معانی آن بر پایه این فعل بزرگ ، عظیم ، وسیع و. . . می باشد که با حذف " آ " به شکل "کارا" به کار می رود و مثلا وقتی می گوییم "کارا دنیز" معنای آن می شود دریای بزرگ ولی چون یکی از معانی "کارا" سیاه می باشد به اشتباه در فارسی دریای سیاه ترجمه شده است.
- آکاکان : از دو بخش آکا و کان ( آکان ) تشکیل شده و به اشکالی چون آقاخان ، خاقان ، کاغان ، کآن ، هاکان در زبان های ترکی وجود دارد و به معنی سرکرده بزرگ ، خان اعظم و. . . میباشد که به شکل خاقان وارد فارسی شده است
- آکانوم : که به معنی بزرگوارم در خطاب به بانوان گفته می شود با حذف " آ " به اشکال کانوم ، کانئم ، خانوم ، خانئم ، هانئم و. . . نیز در گویش و لهجه های مختلف ترکی وجود دارد
که به صورت " خانم" وارد فارسی شده است .
و. . . . .
اما واژه قاضی . . .
- آکاذئ : که در عموم به شخص بزرگ و معتمد که دارای نفوذ و ارج در بین مردم بوده و حرف و نظر او به عنوان قضاوت و حکم تلقی می شود و افراد برای حل مسائل به نظر و قضاوت او رجوع می کنند ، گفته می شود و به صورت رسمی به یک مقام دولتی که شغل قضاوت و داوری در مسائل و اختلافات مردم را بر عهده دارد گفته می شود
که به اشکال آکادئ ، کادئ ، کاذئ ، قازی ، آقاسئ یا همان آقاسی ، آکادئک ، کادئلئک و . . . . در زبان های ترکی به کار میرود
که به صورت - - - قاضی - - - وارد عربی شده است و به صورت - - - کادیک - - - وارد فارسی شده است.
از دیگر مشتقات آن " آقاسئم" می باشد با حذف " آ " به شکل "قاسئم" در آمده و به صورت " قاسم" وارد عربی شده که در اصل به شخص بزرگ و معتمد که مورد تایید مردم بوده در مسائلی چون تقسیم مال ، اموال ، زمین ، توزیع عدالت و غیره مردم به وی رجوع می کنند ، گفته می شود که به معنی تقسیم گر ، توزیع کننده و. . . در عربی مورد استفاده قرار گرفته است
و با توجه به این که در جوامع و اجتماعات کهن امر حاکمیت ، ، قضاوت ، حکم کردن ، توزیع و پخش مال و اموال ، زمین و. . . و برقراری عدالت و مساوات بر عهده بزرگان جوامع که افراد نامدار ، معتمد ، با نفوذ و دارای ارج و منزلتی در میان مردم بوده اند ، بوده است در ترکی از معنی بزرگ به معانی چون قضاوت ، قاضی ، قاسم و. . . رسیده شده است .
یعنی پیش زمینه و پشتوانه معنایی معانی چون قضاوت ، قاسم، خانم ، خاتون ، خاقان ، خان ، آقا و. . . . در ترکی معنی بزرگ می باشد.
میخ در گل
طلحک را پرسیدند که دیوثی چه باشد؟ گفت: این مساله را از قاضیان باید پرسید.
القاضی : آنکه همه او را نفرین کنند.
القاضی : میخ در گل
البدمعامله : قاضی
العزرائیل : قاضی با برادران
جاودانه عُبید زاکانی
قاضی با داور یکسان نیستند و بهتر است برای قاضی واژه دادرس را به کار ببریم:
قاضی - >دادرس
حَکَم - >داور
واژه ی قاضی یک واژه سغدی است که بعدا وارد زبان عربی گردیده این واژه در پهلوی به شکل کادیک و در لغتنامه ی سغدی به شکل خاتوxətu به معنای قاضی و خاتیاک xətyāk به معنای قضاوت ثبت شده است. بدل شدن ت به ذ در واژه آتر - آذر نیز دیده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
منبع : مقدمه ای بر ( لغات ) مانوی و سغدی ، تالیف دانشگاه هاروارد .
پارسی پهلوی: کادیک
زبان اربی: قاضی
در زبان پارسی پهلوی به داور و دادگر "کادیک" و "دادیک" گفته میشد و ارب ها این واژه را از ایرانیان آموختند و آن را به ریخت تازی درآوردند و "قاضی" گفتند. دگرگونی سدای ( ک ) به سدای ( ق ) در تراروی به زبان تازی بسیار رخ داده است:
... [مشاهده متن کامل]
پستک ( پسته ) >>> فستق
روستاک >>> رستاق
کندک >>> خندق
زندیک >>> زندیق
زنبک >>> زنبق
آبکاری >>> عبقری
کانا >>> قنات
کله >>> قلعه
کند >>> قند
لک لک >>> لق لق
دادور
بگمانم کاربرد این واژه در زمینه ی جستارهای حقوقی، بهتر از سایر برابرهای یاد شده در بالا باشد. آنچه فرکیانی نوشته، شایان درنگ است؛ گرچه در زبان پارسی کنونی بگمانم نمی تواند کاربرد داشته باشد؛ چه آن را برگرفته از ریشه ی خود، �کادیک� بنامیم یا همان �قاضی� با بندواژه های �ق� و �ض� در آن را بپذیریم.
... [مشاهده متن کامل] این ( قاضی ) واژه در پارسی پهلوی به شکل کادیک آمده است! و نیز واژه ی قضاوت اربی نیست، در سانسکریت که خواهر زبان پارسی است و همریشه هستند به شکل कोशवत् kozavat و به مانای sword
شمشیر, تیغ, قداره و عدالت آمده است!
برآورنده. مشکل گشا
قاضی دادگاه = دادوَر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)