قاض

لغت نامه دهخدا

قاض. [ ضِن ْ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قضی. قاضی. رجوع به قاضی شود. || کشنده :سم قاض ؛ زهر کشنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

از قضی کشنده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَاضٍ: حکم کننده - انجام دهنده
ریشه کلمه:
قضی (۶۳ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس