لغت نامه دهخدا
قاصف. [ ص ِ ] ( ع ص ) رعد قاصف ؛ تندر سخت غرنده. || ریح قاصف ؛ باد سخت شکننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، قواصف. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). قاصفین. در حدیث آمده است : انا والنبیون قراط القاصفین ؛ ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط الازدحام بداراً الی الجنة؛ ای نحن متقدمون فی الشفاعة لقوم کثیرین متدافعین. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
شکننده، بادشدیدوتندکه درختان رابشکند، رعدسخت
رعد قاصف تندر سخت غرنده
فرهنگ عمید
۱. شکننده.
۲. باد شدید و تند که درختان را بشکند.
۳. رعد سخت و غرنده.