قاصب

لغت نامه دهخدا

قاصب. [ ص ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قصب. نای زن. نی نواز. ( ناظم الاطباء ). || برنده گوشت و روده. || رعد آوازکننده. تندر با بانگ. || شتر بازایستاده از آب پیش از سیری. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. گفته میشود بعیر قاصب و ناقة قاصب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || شتر گشن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نای زن نی نواز

پیشنهاد کاربران

بپرس