لغت نامه دهخدا
قاش. ( ترکی ، اِ ) قسمت جلو زین اسب که از چوب یا شاخ یا فلز سازند. قاش زین ، قاچ زین ( کاتب ). کوهه زین. قرپوش.
- امثال :
قاش زین را بگیر زمین نخوری ، اسب سواری پیشکشت .
|| ابرو. ( غیاث ).
قاش. ( ع اِ ) معرب قسی ، پولی که نقره آن پست و سخت باشد. ( المعرب جوالیقی ص 257 ). احمد محمد شاکر در حاشیه گوید: تعریب کلمه خطا است و درست این است که قاش از قسوه به معنی سختی گرفته شده است. ( حاشیه المعرب ص 257 ). رجوع به قاشی شود.
قاش. ( ع اِ ) نوعی ماهی در رود نیل که پوزه بسیار دراز شبیه به نوک مرغ دارد و ماهی پرگوشت و خوش طعمی است. ( دزی ج 2 ص 295 ).
قاش. ( اِخ ) قصبه و مرکز بخشی است در افغانستان در جانب شرق سیستان و 275هزارگزی مغرب رودخانه هیرمند در ساحل چپ نهر قاشرود از توابع هیرمند. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
قاش. ( اِخ ) قصبه ای است در ترکیه در ولایت قونیه در سنجاغ تکه و در 62هزارگزی انطاکیه واقع است. بخش قاش ناحیه مثلثی شکلی است که در منتهای جنوب غربی ولایت مزبور قرار دارد و از شمال شرق به بخش المالی همان ولایت و از غرب به ولایت آیدین از سنجاغ من تشاء و از جنوب به دریای سفید محدود است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
قأش. [ ق َءْش ْ ] ( ع اِ ) رسن کشتی ، و این لغت عراقی است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
رسن کشتن و این لغت عراقی است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
محل نگهداری گوسفندان
جدول کلمات
مترادف ها
برش، باریکه، تکه، لقمه، قاش، گوه، خلال، قاچ، مرهم کش
خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ
گوشه، تکه، قاش
در، سر، قاش، دو شاخه، شیر، توپی، قاچ، سوراخ گیر، دوشاخه کلید اتصال، سربطری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
هر �چقدر پاک بکونی بازهم جواب تو رو خواهم داد
من سعی می کنم موضوع را از دو زاویه توضیح بدهم:
1. بررسی ریشه شناسی علمی و منابع معتبر درباره ی واژه ی اوستایی/پهلوی �غاش / قاش / ŏāš�
... [مشاهده متن کامل]
2. نقد ادعای �واژه ی ترکی بودن قاش� صرفاً بر پایه ی معانی امروزی و نقل لغتنامه دهخدا
- - -
۱. ریشه شناسی علمی در اوستایی، پهلوی و سانسکریت
همان طور که شما درست اشاره کردید، در متون اوستایی و پهلوی، ما ریشه ی kav - / kava - را داریم که معنای �گرامی، محترم، دوست داشتنی� می دهد.
در اوستایی:
واژه kava - به معنای �گرامی، باارزش، شاهانه� به کار رفته است.
مثال: در نام های شاهان و قهرمانان اوستایی مانند Kava Hušravah ( کیخسرو ) .
در پهلوی:
شکل kav� و kav�ta دیده می شود، که دقیقاً همین معنا ( �گرامی و ارجمند� ) را دارد.
در متون پهلوی واژه در ترکیب های اسامی اشخاص و مفاهیم شاهانه آمده است.
در سانسکریت:
ریشه ی kavi ( شاعر، خردمند ) از همان بنیاد هندواروپایی است.
معنای �خردمند، محترم، بزرگ� در متون ودایی تأیید شده است.
📚 منابع:
Boyce, A History of Zoroastrianism, 1975
Hinz, Altiranisches Personennamenbuch, 1965
Gignoux, Dictionnaire des Noms Propres de l’Avesta, 2001
Humbach, The Gathas of Zarathushtra, 1991
Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, 1986
👉 بنابراین، ریشه ی علمی واژه ی �غاش / قاش� روشن است: یک واژه ی اوستایی/پهلوی با ریشه ی هندواروپایی، در حوزه ی معنایی احترام، بزرگی و خردمندی.
- - -
۲. ادعای �قاش کلمه ای ترکی است� ( نقد )
در زبان ترکی ( اوزبکی، آذربایجانی، ترکی عثمانی و… ) واژه ی qāş / qaş وجود دارد، با معانی:
ابرو
بخش جلوی زین اسب
گاهی در متون قدیم: نگین انگشتر، تزئین
در برخی گویش ها: فعل �qa� - � ( فرار کردن )
اینها واژه های مختلف ترکی هستند که تنها از نظر آوایی شبیه اند، اما ریشه ی آن ها به کلی متفاوت از �kava - � اوستایی است.
📍 نکات مهم:
1. هم ریشگی آوایی ≠ هم ریشگی ریشه ای
صرف اینکه �قاش� در ترکی امروز معنی �ابرو� دارد، دلیل نمی شود که واژه ی اوستایی/پهلوی با همان صورت را از ترکی گرفته باشند.
باید تحول واجی و تاریخی اثبات شود، نه فقط شباهت ظاهری.
2. دهخدا و منابع لغت نامه ای
لغتنامه دهخدا معمولاً فقط معانی واژه ها را از متون متأخر یا فرهنگ های عامیانه نقل می کند.
او ریشه شناسی علمی نکرده، بلکه فقط گفته �قاش در ترکی به معنی ابروست�.
هیچ ربطی به ریشه ی اوستایی - پهلوی �kav� ندارد.
3. تعدد معانی در ترکی
در ترکی �qaş� ( ابرو ) ریشه ی کاملاً متفاوتی دارد، و با فعل �qa� - � ( فرار کردن ) از نظر زبان شناسی غیرهم ریشه است.
این فقط هم شکل بودن ( homonymy ) است.
4. کاربرد تاریخی در ایران باستان
کاربرد �غاش / قاش� در نام شاهان و شخصیت های ساسانی و اوستایی ( مثل Kava Hušravah ) اثبات می کند که این واژه قرن ها پیش از ورود زبان های ترکی به ایران وجود داشته است.
زبان های ترکی تازه در هزاره ی اول میلادی به ایران راه یافتند، در حالی که متون اوستایی به قرن ها قبل تر بازمی گردند.
- - -
۳. نتیجه گیری
�غاش / قاش / ŏāš� در اصل واژه ای اوستایی - پهلوی است با ریشه ی kav - به معنای �گرامی، محترم�.
این واژه ریشه ی هندواروپایی دارد و هم خانواده ی سانسکریت kavi است.
شباهت صوری با �qaş� ترکی ( ابرو و… ) تصادفی و غیرریشه ای است.
استناد به لغتنامه دهخدا کافی نیست، زیرا او ریشه شناسی نکرده، بلکه فقط معانی متأخر ترکی را آورده است.
بنابراین نسبت دادن واژه ی کهن اوستایی به ترکی، تحریف و خلط علمی است.
- - -
من سعی می کنم موضوع را از دو زاویه توضیح بدهم:
1. بررسی ریشه شناسی علمی و منابع معتبر درباره ی واژه ی اوستایی/پهلوی �غاش / قاش / ŏāš�
... [مشاهده متن کامل]
2. نقد ادعای �واژه ی ترکی بودن قاش� صرفاً بر پایه ی معانی امروزی و نقل لغتنامه دهخدا
- - -
۱. ریشه شناسی علمی در اوستایی، پهلوی و سانسکریت
همان طور که شما درست اشاره کردید، در متون اوستایی و پهلوی، ما ریشه ی kav - / kava - را داریم که معنای �گرامی، محترم، دوست داشتنی� می دهد.
در اوستایی:
واژه kava - به معنای �گرامی، باارزش، شاهانه� به کار رفته است.
مثال: در نام های شاهان و قهرمانان اوستایی مانند Kava Hušravah ( کیخسرو ) .
در پهلوی:
شکل kav� و kav�ta دیده می شود، که دقیقاً همین معنا ( �گرامی و ارجمند� ) را دارد.
در متون پهلوی واژه در ترکیب های اسامی اشخاص و مفاهیم شاهانه آمده است.
در سانسکریت:
ریشه ی kavi ( شاعر، خردمند ) از همان بنیاد هندواروپایی است.
معنای �خردمند، محترم، بزرگ� در متون ودایی تأیید شده است.
📚 منابع:
👉 بنابراین، ریشه ی علمی واژه ی �غاش / قاش� روشن است: یک واژه ی اوستایی/پهلوی با ریشه ی هندواروپایی، در حوزه ی معنایی احترام، بزرگی و خردمندی.
- - -
۲. ادعای �قاش کلمه ای ترکی است� ( نقد )
در زبان ترکی ( اوزبکی، آذربایجانی، ترکی عثمانی و… ) واژه ی qāş / qaş وجود دارد، با معانی:
ابرو
بخش جلوی زین اسب
گاهی در متون قدیم: نگین انگشتر، تزئین
در برخی گویش ها: فعل �qa� - � ( فرار کردن )
اینها واژه های مختلف ترکی هستند که تنها از نظر آوایی شبیه اند، اما ریشه ی آن ها به کلی متفاوت از �kava - � اوستایی است.
📍 نکات مهم:
1. هم ریشگی آوایی ≠ هم ریشگی ریشه ای
صرف اینکه �قاش� در ترکی امروز معنی �ابرو� دارد، دلیل نمی شود که واژه ی اوستایی/پهلوی با همان صورت را از ترکی گرفته باشند.
باید تحول واجی و تاریخی اثبات شود، نه فقط شباهت ظاهری.
2. دهخدا و منابع لغت نامه ای
لغتنامه دهخدا معمولاً فقط معانی واژه ها را از متون متأخر یا فرهنگ های عامیانه نقل می کند.
او ریشه شناسی علمی نکرده، بلکه فقط گفته �قاش در ترکی به معنی ابروست�.
هیچ ربطی به ریشه ی اوستایی - پهلوی �kav� ندارد.
3. تعدد معانی در ترکی
در ترکی �qaş� ( ابرو ) ریشه ی کاملاً متفاوتی دارد، و با فعل �qa� - � ( فرار کردن ) از نظر زبان شناسی غیرهم ریشه است.
این فقط هم شکل بودن ( homonymy ) است.
4. کاربرد تاریخی در ایران باستان
کاربرد �غاش / قاش� در نام شاهان و شخصیت های ساسانی و اوستایی ( مثل Kava Hušravah ) اثبات می کند که این واژه قرن ها پیش از ورود زبان های ترکی به ایران وجود داشته است.
زبان های ترکی تازه در هزاره ی اول میلادی به ایران راه یافتند، در حالی که متون اوستایی به قرن ها قبل تر بازمی گردند.
- - -
۳. نتیجه گیری
�غاش / قاش / ŏāš� در اصل واژه ای اوستایی - پهلوی است با ریشه ی kav - به معنای �گرامی، محترم�.
این واژه ریشه ی هندواروپایی دارد و هم خانواده ی سانسکریت kavi است.
شباهت صوری با �qaş� ترکی ( ابرو و… ) تصادفی و غیرریشه ای است.
استناد به لغتنامه دهخدا کافی نیست، زیرا او ریشه شناسی نکرده، بلکه فقط معانی متأخر ترکی را آورده است.
بنابراین نسبت دادن واژه ی کهن اوستایی به ترکی، تحریف و خلط علمی است.
- - -
مستند و مرحله به مرحله پاسخ این ادعاها را بررسی کنم تا روشن شود که ریشه یابی جعلی یا ساده انگارانه درباره ی واژه های قاش / غاش / قاچ از کجا ناشی شده است.
- - -
۱. خطای اصلی: برچسب زنی ساده انگارانهٔ �این کلمه ترکی است�
... [مشاهده متن کامل]
در لغت نامهٔ دهخدا و منابع سنتی ( مانند ناظم الاطباء، منتهی الارب ) یک مشکل اساسی وجود دارد:
هر واژه ای که در گفتار مردم ترک زبان رایج بوده، بدون بررسی ریشهٔ تاریخی، به عنوان �ترکی� ثبت شده.
این در حالی است که بسیاری از این واژه ها یا:
از فارسی میانه / پهلوی وارد ترکی شده اند، یا
واژه های مشترک ایرانی - ترکی هستند، یا
چندمعنایی و تطور معنایی در زبان های مختلف داشته اند.
پس اینکه دهخدا نوشته �قاش. ( ترکی، اِ ) � فقط به معنای رایج بودن در زبان ترک ها است، نه ریشه یابی زبان شناختی علمی.
- - -
۲. �قاش� در منابع ایرانی باستان و پهلوی
📌 در متون پهلوی و اوستایی ریشهٔ kav� / kav�ta داریم ( به معنای: گرامی، دوست داشتنی، محترم ) .
📌 این ریشه به شکل های مختلف وارد نام های شاهان و بزرگان ساسانی شده ( مثل کواَد / Kavād ) .
📌 همین ریشه در اوستایی ( kava - ) و سانسکریت ( kavi/kava ) هم حضور دارد.
🔑 نکته: تحول واجی kav - → qaš / ḡaš در گویش ها کاملاً طبیعی است ( مثل تغییر v → š یا � در کردی و لهجه های محلی ) .
بنابراین، یکی از لایه های �قاش� دقیقاً ایرانی باستان است، نه ترکی.
- - -
۳. �قاش� در فارسی و کردی
در فارسی:
قاش زین = جلوی زین ( محل برجسته )
قاش خربزه = قاچ / قطعه / برش
این معانی همه به ایدهٔ �بخش برآمده یا بریده� برمی گردند.
در کردی:
�قاچ� به معنای پا، شاخهٔ منشعب از تنه.
پیوند با �چاک� فارسی ( شکاف، بریدگی ) آشکار است.
📌 بنابراین �قاچ / قاش� در خانوادهٔ زبان های ایرانی پیوستگی دارد و از پهلوی تا فارسی نو ردگیری می شود.
- - -
۴. �قاش� در ترکی
در ترکی امروز:
qash / kaş = ابرو
qa� - = فرار کردن ( فعل )
این دو هم ریشه نیستند ( یکی اسم است، دیگری فعل ) .
احتمال بسیار بالاست که �kaş� ( ابرو ) در ترکی وام واژه از ایرانی باشد. چون در فارسی میانه و کردی، �qaš / qa� معنای �برآمدگی، شاخه، قطعه� دارد و ابرو هم در اصل �برآمدگی بالای چشم� بوده است.
در ترکی قدیم ( متون اورخون ) برای �ابرو� بیشتر از q�r�q و k�z q�y�q استفاده می شد، نه kaš. این نشان می دهد که واژهٔ kaş احتمالاً بعداً و از ایرانی وارد شده است.
- - -
۵. خطای لغت نامه ها
وقتی در لغت نامه ها ( مثل دهخدا ) نوشته شده:
> قاش. ( ترکی، اِ ) ابرو.
این به معنای �اصل ترکی� نیست، بلکه یعنی �امروزه در زبان ترکی چنین معنایی دارد�. اما ریشهٔ تاریخی بررسی نشده است.
همانطور که بسیاری از واژه های ایرانی ( مثل �باغ�، �بازار�، �دوشاق� = دوشاخه ) در ترکی رایج هستند و دوباره به فارسی با برچسب �ترکی� برگشته اند.
- - -
۶. جمع بندی
✅ �قاش� و �قاچ� ریشهٔ روشن در زبان های ایرانی دارند ( اوستایی kava - ، پهلوی kav�، کردی qa�، فارسی چاک/قاچ ) .
✅ ورود واژه به ترکی ( kaş = ابرو ) یک وام گیری ثانوی از زبان های ایرانی است.
✅ فعل ترکی �qa� - � ( فرار کردن ) هیچ ارتباطی با این ریشه ندارد و صرفاً هم آوایی ( false cognate ) است.
✅ دهخدا و لغت نامه های سنتی فقط �کاربرد امروزی� را ثبت کرده اند، نه ریشه شناسی علمی.
- - -
📚 منابعی که این مسیر را روشن می کنند:
Boyce, History of Zoroastrianism ( 1975 )
Gignoux, Dictionnaire des Noms Propres de l’Avesta ( 2001 )
Humbach, The Gathas of Zarathushtra ( 1991 )
Burrow, The Sanskrit Language ( 1973 )
Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen ( 1986–2001 )
درویشیان، فرهنگ کردی - فارسی
انوری، فرهنگ سخن
- - -
- - -
۱. خطای اصلی: برچسب زنی ساده انگارانهٔ �این کلمه ترکی است�
... [مشاهده متن کامل]
در لغت نامهٔ دهخدا و منابع سنتی ( مانند ناظم الاطباء، منتهی الارب ) یک مشکل اساسی وجود دارد:
هر واژه ای که در گفتار مردم ترک زبان رایج بوده، بدون بررسی ریشهٔ تاریخی، به عنوان �ترکی� ثبت شده.
این در حالی است که بسیاری از این واژه ها یا:
از فارسی میانه / پهلوی وارد ترکی شده اند، یا
واژه های مشترک ایرانی - ترکی هستند، یا
چندمعنایی و تطور معنایی در زبان های مختلف داشته اند.
پس اینکه دهخدا نوشته �قاش. ( ترکی، اِ ) � فقط به معنای رایج بودن در زبان ترک ها است، نه ریشه یابی زبان شناختی علمی.
- - -
۲. �قاش� در منابع ایرانی باستان و پهلوی
📌 در متون پهلوی و اوستایی ریشهٔ kav� / kav�ta داریم ( به معنای: گرامی، دوست داشتنی، محترم ) .
📌 این ریشه به شکل های مختلف وارد نام های شاهان و بزرگان ساسانی شده ( مثل کواَد / Kavād ) .
📌 همین ریشه در اوستایی ( kava - ) و سانسکریت ( kavi/kava ) هم حضور دارد.
🔑 نکته: تحول واجی kav - → qaš / ḡaš در گویش ها کاملاً طبیعی است ( مثل تغییر v → š یا � در کردی و لهجه های محلی ) .
بنابراین، یکی از لایه های �قاش� دقیقاً ایرانی باستان است، نه ترکی.
- - -
۳. �قاش� در فارسی و کردی
در فارسی:
قاش زین = جلوی زین ( محل برجسته )
قاش خربزه = قاچ / قطعه / برش
این معانی همه به ایدهٔ �بخش برآمده یا بریده� برمی گردند.
در کردی:
�قاچ� به معنای پا، شاخهٔ منشعب از تنه.
پیوند با �چاک� فارسی ( شکاف، بریدگی ) آشکار است.
📌 بنابراین �قاچ / قاش� در خانوادهٔ زبان های ایرانی پیوستگی دارد و از پهلوی تا فارسی نو ردگیری می شود.
- - -
۴. �قاش� در ترکی
در ترکی امروز:
qash / kaş = ابرو
qa� - = فرار کردن ( فعل )
این دو هم ریشه نیستند ( یکی اسم است، دیگری فعل ) .
احتمال بسیار بالاست که �kaş� ( ابرو ) در ترکی وام واژه از ایرانی باشد. چون در فارسی میانه و کردی، �qaš / qa� معنای �برآمدگی، شاخه، قطعه� دارد و ابرو هم در اصل �برآمدگی بالای چشم� بوده است.
در ترکی قدیم ( متون اورخون ) برای �ابرو� بیشتر از q�r�q و k�z q�y�q استفاده می شد، نه kaš. این نشان می دهد که واژهٔ kaş احتمالاً بعداً و از ایرانی وارد شده است.
- - -
۵. خطای لغت نامه ها
وقتی در لغت نامه ها ( مثل دهخدا ) نوشته شده:
> قاش. ( ترکی، اِ ) ابرو.
این به معنای �اصل ترکی� نیست، بلکه یعنی �امروزه در زبان ترکی چنین معنایی دارد�. اما ریشهٔ تاریخی بررسی نشده است.
همانطور که بسیاری از واژه های ایرانی ( مثل �باغ�، �بازار�، �دوشاق� = دوشاخه ) در ترکی رایج هستند و دوباره به فارسی با برچسب �ترکی� برگشته اند.
- - -
۶. جمع بندی
✅ �قاش� و �قاچ� ریشهٔ روشن در زبان های ایرانی دارند ( اوستایی kava - ، پهلوی kav�، کردی qa�، فارسی چاک/قاچ ) .
✅ ورود واژه به ترکی ( kaş = ابرو ) یک وام گیری ثانوی از زبان های ایرانی است.
✅ فعل ترکی �qa� - � ( فرار کردن ) هیچ ارتباطی با این ریشه ندارد و صرفاً هم آوایی ( false cognate ) است.
✅ دهخدا و لغت نامه های سنتی فقط �کاربرد امروزی� را ثبت کرده اند، نه ریشه شناسی علمی.
- - -
📚 منابعی که این مسیر را روشن می کنند:
درویشیان، فرهنگ کردی - فارسی
انوری، فرهنگ سخن
- - -
ریشه شناسی واژه های غاش و قاش و ارتباط آن ها با اوستایی، پهلوی و سانسکریت اشاره می کنید. بیایید موضوع را دقیق تر باز کنیم.
- - -
۱. واژه اوستایی و پهلوی
واژه ها: غاش / قاش / ŏāš
... [مشاهده متن کامل]
معادل پهلوی: kav� / kav�ta
معنا: �گرامی، محترم، دوست داشتنی�
کاربرد تاریخی: این واژه ها در نام برخی شاهان ساسانی به کار رفته اند و نماد ارزش، احترام و شخصیت والا بوده اند.
منابع معتبر:
Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. 1, 1975.
Hinz, Walther. Altiranisches Personennamenbuch, 1965.
Gignoux, Phillipe. Dictionnaire des Noms Propres de l’Avesta, 2001.
> در فرهنگ پهلوی Pāshang آمده است که kav� به معنای �گرامی و دوست داشتنی� است و kav�ta حالت فزونی یا تجلیل را نشان می دهد.
- - -
۲. ریشه اوستایی
ریشه: kav - یا kava -
معنا: �گرامی داشتن، ارزشمند دانستن، دوست داشتن�
تطبیق با پهلوی: معنا و کاربرد مشابهی دارد، به ویژه در نام گذاری شاهان و بزرگان.
منابع:
Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathushtra, 1991.
Gershevitch, Ilya. Avestan Grammar, 1954.
Kellens, Jean. Textes et Grammatique de l’Avesta, 1991.
> این ریشه در اوستایی به معنای احترام و ارزشمندی فرد یا شخصیت است و پیوند معنایی آن با پهلوی آشکار است.
- - -
۳. ارتباط با سانسکریت
ریشه سانسکریت: kavi یا kava
معنا: �شاعر، خردمند، محترم�
پیوند معنایی: مفهومی مشابه �گرامی و محترم� بین اوستایی، پهلوی و سانسکریت دیده می شود، که نشان از ریشه مشترک هندواروپایی دارد.
منابع:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary, 1899.
Kielhorn, Franz. A Grammar of the Sanskrit Language, 1900.
Burrow, Thomas. The Sanskrit Language, 1973.
Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, 1986–2001.
> این هم خانوادگی واژگانی و معنایی، انتقال واژه و مفهوم بین این زبان ها را قابل توجیه می کند.
- - -
۴. نتیجه گیری
1. واژه های غاش / قاش / ŏāš معادل پهلوی kav� / kav�ta هستند.
2. ریشه معنایی آن ها �گرامی، محترم، دوست داشتنی� است.
3. این واژه ها در اوستایی، پهلوی و سانسکریت هم خانواده هستند و انتقال معنایی بین این زبان ها با توجه به ریشه هندواروپایی قابل توضیح است.
4. کاربرد آن در نام شاهان ساسانی، نشان دهنده اهمیت و احترام ویژه این واژه در بافت تاریخی است.
- - -
منابع کتاب شناسی تخصصی
1. Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. 1, 1975.
2. Hinz, Walther. Altiranisches Personennamenbuch, 1965.
3. Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathushtra, 1991.
4. Gershevitch, Ilya. Avestan Grammar, 1954.
5. Gignoux, Phillipe. Dictionnaire des Noms Propres de l’Avesta, 2001.
6. Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary, 1899.
7. Kielhorn, Franz. A Grammar of the Sanskrit Language, 1900.
8. Burrow, Thomas. The Sanskrit Language, 1973.
9. Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, 1986–2001.
10. Kellens, Jean. Textes et Grammatique de l’Avesta, 1991.
- - -
- - -
۱. واژه اوستایی و پهلوی
واژه ها: غاش / قاش / ŏāš
... [مشاهده متن کامل]
معادل پهلوی: kav� / kav�ta
معنا: �گرامی، محترم، دوست داشتنی�
کاربرد تاریخی: این واژه ها در نام برخی شاهان ساسانی به کار رفته اند و نماد ارزش، احترام و شخصیت والا بوده اند.
منابع معتبر:
> در فرهنگ پهلوی Pāshang آمده است که kav� به معنای �گرامی و دوست داشتنی� است و kav�ta حالت فزونی یا تجلیل را نشان می دهد.
- - -
۲. ریشه اوستایی
ریشه: kav - یا kava -
معنا: �گرامی داشتن، ارزشمند دانستن، دوست داشتن�
تطبیق با پهلوی: معنا و کاربرد مشابهی دارد، به ویژه در نام گذاری شاهان و بزرگان.
منابع:
> این ریشه در اوستایی به معنای احترام و ارزشمندی فرد یا شخصیت است و پیوند معنایی آن با پهلوی آشکار است.
- - -
۳. ارتباط با سانسکریت
ریشه سانسکریت: kavi یا kava
معنا: �شاعر، خردمند، محترم�
پیوند معنایی: مفهومی مشابه �گرامی و محترم� بین اوستایی، پهلوی و سانسکریت دیده می شود، که نشان از ریشه مشترک هندواروپایی دارد.
منابع:
> این هم خانوادگی واژگانی و معنایی، انتقال واژه و مفهوم بین این زبان ها را قابل توجیه می کند.
- - -
۴. نتیجه گیری
1. واژه های غاش / قاش / ŏāš معادل پهلوی kav� / kav�ta هستند.
2. ریشه معنایی آن ها �گرامی، محترم، دوست داشتنی� است.
3. این واژه ها در اوستایی، پهلوی و سانسکریت هم خانواده هستند و انتقال معنایی بین این زبان ها با توجه به ریشه هندواروپایی قابل توضیح است.
4. کاربرد آن در نام شاهان ساسانی، نشان دهنده اهمیت و احترام ویژه این واژه در بافت تاریخی است.
- - -
منابع کتاب شناسی تخصصی
- - -
در لری به معنی برش و همچنین طویله هم معنی می دهد و شاید چون در قدیم چهارپایان رو در شکاف های ( قاش ) کوه یا غارها نگهداری میکردن به قاشق معروف شده
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی قاش از ریشه ی واژه ی غاش فارسی هست




واژه ی قاش از ریشه ی واژه ی غاش فارسی هست




ما در زبان ترکی برای قاش چند معنا داریم معنای اول ابرو میباشد و معنای دوم فرار کن و. . .
تپه باریک سنگلاخی
قاشق غذاخوری
قاش در ترکی = ابرو
قاش در ترکی = کمان
قاش یا قاچ در ترکی = بدو فرار کن ریشهی قاچاق یعنی به طریق فراری
قاش در ترکی = نگین انگشتر
قاش در ترکی = خاریدن
قاش در ترکی = کمان
قاش یا قاچ در ترکی = بدو فرار کن ریشهی قاچاق یعنی به طریق فراری
قاش در ترکی = نگین انگشتر
قاش در ترکی = خاریدن
در لری بویراحمدی
قاش - ghash
به معنای: آغل ، محوطه حصار شده ای که عشایر حیوانات خود را در آن نگه می دارند
به جای آن ( اوشا ) هم بکار میرود
قاش - ghash
به معنای: آغل ، محوطه حصار شده ای که عشایر حیوانات خود را در آن نگه می دارند
به جای آن ( اوشا ) هم بکار میرود
در لهجه ی گناوه ای قاش به معنای طویله یا آغل معنا میشود
قاش در فارسی درلغت بمعنی شکاف بین دو چیز است
در اصطلاح. معانی متعدد دارد واصل ودرست آ ن محل نگهداری دام
که ب ترکی گاش شده
در اصطلاح. معانی متعدد دارد واصل ودرست آ ن محل نگهداری دام
که ب ترکی گاش شده
قاش در ترکی
۱_ابرو
۲_جلوی زین اسب
۳_ فرار کن
۴_ قاش تکه از میوه مثل خربزه
قاچ کردن در ترکی از ترکی هست
دوست عزیز هزاره ها ترک تبار هستند و معلومه که توش پر از لغت ترکی هست
۱_ابرو
۲_جلوی زین اسب
۳_ فرار کن
۴_ قاش تکه از میوه مثل خربزه
قاچ کردن در ترکی از ترکی هست
دوست عزیز هزاره ها ترک تبار هستند و معلومه که توش پر از لغت ترکی هست
قاش در گویش کرمانی به معنی شکاف میان دو باسن است! حتی نمی دونم جاهای دیگه به این بخش چی می گن
قاچ، قسمت برآمده جلوی زین؛کوهه زین
در گویش بختیاری به محل نگهداری گوسفندان در بیابان قاش می گویند
قاش در گویش بختیاری به معنای اغل یا اخور یا جایگاه نگهداری گوسفندان هم هست
در گفتار لری
شکاف کوچک در هر چیزی را قاش می گویند دَر مثل جایی از بدن که بریده شده و شکاف خورده می گویند قاش شده است.
شکاف کوچک در هر چیزی را قاش می گویند دَر مثل جایی از بدن که بریده شده و شکاف خورده می گویند قاش شده است.
در گویش هزارگی افغانستان
قاش= ابرو
قاش قطی= ابرو پیوندی
قاش= برشی از خربزه و تربوز و یا هرچیزی که برش خوردنی باشد و قاچ شدنی و تکه تکه شدنی باشد.
قاش= به محلی نیز گفته می شود که در کمر کوه یا تپه ای به صورت سرسبزی باشد .
قاش= ابرو
قاش قطی= ابرو پیوندی
قاش= برشی از خربزه و تربوز و یا هرچیزی که برش خوردنی باشد و قاچ شدنی و تکه تکه شدنی باشد.
قاش= به محلی نیز گفته می شود که در کمر کوه یا تپه ای به صورت سرسبزی باشد .
در زبان ترکی علاوه بر نگین انگشتر و جلوی زین اسب به اَبرو هم قاش میگویند
قاش در زبان ترکی نگین انگشتر میباشد و قسمت جلوی زین اسب را هم میگویند که مرحوم دهخدا به درستی آنرا توضیح داده
در گویش لری قاش یعنی قاچ .
قاش : قاچ
در گو یش یزدی یعنی قاچ
قاش ب کرمانی یعنی بخش ابتدایی باسن
و معنی دیگ یعنی لوس و پیله کردن
و معنی دیگ یعنی لوس و پیله کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)