قاسی

لغت نامه دهخدا

قاسی. ( ع ص ) سخت. سخت دل. ( ناظم الاطباء ). سخت و سیاه دل. ( غیاث ). سنگدل. دل سخت ، قسی :
آن دل قاسی که سنگین خواندند
نامناسب بد مثالی راندند.
مولوی ( مثنوی ).
ج ، قُسات.

قاسی. ( اِخ ) ابن سمکان نقیب. از محدثان است. وی از نجیب حرانی روایت شنیده است. ( الدرر الکامنة ج 3 ص 241 ).

فرهنگ فارسی

سخت دل، سنگدل، بی رحم
( صفت ) سخت دل سیاه دل قسی جمع : قسات .
ابن سمکان نقیب از محدثان است . وی از نجیب حرانی روایت شنیده است .

فرهنگ معین

[ ع . ] (ص . ) سنگدل ، بی رحم .

فرهنگ عمید

سخت دل، سنگدل، بی رحم.

جدول کلمات

سخت دل, سنگدل

پیشنهاد کاربران

سخت دل. سنگ دل
سخت دل, سنگدل
قاسی از ماده قسوة به معنی خشونت و سختی و نفوذناپذیری است ، لذا سنگهای خشن را قاسی می گویند ، و از همین رو به دلهائی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمی دهد ، و نرم و تسلیم نمی گردد ، و نور
...
[مشاهده متن کامل]
هدایت در آن نفوذ نمی کند قلبهای قاسیه یا قساوتمند گفته می شود ، و در فارسی از آن به سنگدلی تعبیر می کنیم .

قاسی از ماده قسوة به معنی خشونت و سختی و نفوذناپذیری است ، لذا سنگهای خشن را قاسی می گویند.

بپرس