قاسم خان
لغت نامه دهخدا
هلال عید بر اوج فلک هویداشد
نور جهان بیگم فی الحال مصرع دوم را بر بدیهه رسانید:
کلید میکده گم گشته بود پیدا شد
بیگم را با قاسمخان مناظره و مشاعره بسیار دست میداد و او را در فن شعر مسلم نمیداشت یک وقت طرح غزلی تازه در میان آمد و شعرای پایتخت از آن درماندند قاسمخان این سه بیت نوشته نزد بیگم فرستاد. از آن هنگام زور طبعش در سخنوری قبول فرمود و اینک ابیات :
گر شوی سایه نشین روزی به تخت باغبان
سایه بر خورشید اندازد درخت باغبان
فاخته چون دید بی گل باغ را نالید و گفت
از چه رو با گل نرفت این جان سخت باغبان ؟
جشن نوروز است و ابر نوبهار از فیض طبع
طرح کرد از سبزه و گل تاج و تخت باغبان.
آورده اند که روزی پادشاه آب خاصه ای طلبید و آبدار در کاسه ای گلی که در نهایت نزاکت بود آب آورد. چون نزدیک رسید دستش بجنبید و کاسه از فرط نزاکت تاب نیاورده از یک جانب شکست و آب در رکابی فرو ریخت قاسمخان ایستاده بود. پادشاه به جانب او نگاه کرد و این مصرع بخواند:
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد
قاسمخان بر بدیهه مصرع دیگر رسانیده بیت تمام خواند:
دید حالم را و چشمش ضبط اشک خود نکرد
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد.بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید