قازوق

لغت نامه دهخدا

قازوق. ( اِخ ) ده کوچکی است جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و 15تن سکنه آن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

پیشنهاد کاربران

نام روستایی خالی ازسکنه دراستان مرکزی شهرستان کمیجان وفی مابین روستاهای سمقاوروروشنایی وخمارباغی وشاید آقازیارت است . قازوق واژه ترکی بمعنی کندمان. حفره وامثال آن است . که احتمال وجودکندمان هایی برای سکونت
...
[مشاهده متن کامل]
ویا نگهداری احشام را دراین منطقه تداعی می کند وآثارونشانه های ازسکونت گزینی بسیار قدیم درحوالی این روستا وجوددارد .

روستای بسیار سرسبز و زیبایی است مخصوصا بهار بسیار دل انگیزی دارد و داراب انواع گیاهان داروی می باشد و در بهار محل تفریح روستا همجوار و شهر کمیجان می باشد .

بپرس