قاریه
لغت نامه دهخدا
قاریه. [ ی َ / ری ی َ ] ( ع اِ ) سار سبز. وگویند سار سیاه. ( مهذب الاسماء ). مرغی که عرب بدان تیمن کند و دیدن آن را بشارت باران داند، گویا مژده آور باران است یا پیش رو ابر، و شخص جوانمرد و جواد را بدان تشبیه کنند و بدین معنی به تشدید هم آمده. ( آنندراج ). پرنده ای است کوتاه پای ، بلندمنقار و پشت سبز. ( زمخشری ) ( اقرب الموارد ). ج ، قواری. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید