قارین

لغت نامه دهخدا

قارین. ( اِ ) قَرصعَنَه است. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قرصعنه شود.

پیشنهاد کاربران

به باور من قارین دگردیس شده واژه پهلوی گارین می باشد از بون گاردَن یا گاریدَن یا گارتَن یا گاریتَن ( گار - ) : باد کردن، نفخ کردن
گاردار: باد کننده، نفخ کننده؛ باد کردنی، نفخ کردنی
گارین: باد کردنی، نفخ کردنی؛ در زبان پهلوی با گویش آذری به شکم گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

گاریگ: باد کردنی، نفخ کردنی؛ بسته به باد کردن، بسته به نفخ کردن
گاریدار، گاریتار یا گارتار: باد کننده، نفخ کننده
گاراک یا گاراگ: باد کننده، نفخ کننده
گاران: باد کننده، نفخ کننده
گاردیر یا گارتیر: باد کننده، نفخ کننده
گاریشن: باد کردن، نفخ کردن
گاریشنیک یا گاریشنیگ: باد کننده، نفخ کننده؛ باد کردنی، نفخ کردنی؛ بسته به باد کردن، بسته به نفخ کردن
گاریشنیه: باد کردن، نفخ کردن
گاریشنیها: با باد کردن، با نفخ کردن
گارَک یا گارَگ: باد کننده، نفخ کننده؛ ابزاری برای باد کردن، ابزاری برای نفخ کردن، چیز نفخ آور
گارینَک یا گارینَگ: ابزاری برای باد کردن، چیزی برای نفخ کردن
پَدیشگار: ابزاری برای باد کردن، چیزی برای نفخ کردن
گارت: باد کرد، نفخ کرد؛ باد کرده، نفخ کرده
گارد: گارت
گارتَک، گارتَگ، گاردَک، گاردَگ، گاریدَک ، گاریدَگ، گاریتَک، گاریدَگ: باد کرده، نفخ کرده

قارین ( Qarın ) در زبان ترکی به معنی شکم است