قارصه

لغت نامه دهخدا

قارصه. [ رِ ص َ ] ( ع ص ) مؤنث قارص. سخن زیانکار و آزارنده و ناخوش کن. ( منتهی الارب ). ج ، قوارص.

فرهنگ فارسی

مونث قارص سخن زیانکار و آزارنده و ناخوش کن جمع . قوارص .

پیشنهاد کاربران

بپرس