قاذوره
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - پلیدی نجاست جمع : قاذورات ۲ - زنا فاحشگی ۳ - شرب خمر و جز آن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کار زشت.
۳. گناه فاحش.
۴. زنا.
۵. پلیدی.
۶. مردار.
۷. کسی که به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید