قادمه

لغت نامه دهخدا

( قادمة ) قادمة. [ دِ م َ ] ( ع اِ )مقدم پالان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || پر دراز بال مرغ. ( منتهی الارب ). در هر بالی از مرغ چهارده پر است و آنکه از همه بزرگتر است آن را قادمه گویند. ج ، قوادم و قُدامی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قادمة. [ دِ م َ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی ضبّه را. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مونث قادم ۲ - مقدم پالان ۳ - پر دراز بال مرغ جمع: قوادم و قدامی
آبی است مر بنی ضبه را

فرهنگ عمید

۱. = قادم
۲. پیشرو.
۳. پر دراز از بال مرغ.

پیشنهاد کاربران

بپرس