قادم

لغت نامه دهخدا

قادم. [ دِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قدوم. از سفر بازآینده. ج ، قُدُم ، قُدّام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قادم.[ دِ ] ( اِخ ) کوهکی است نزدیک برقانیه و حفیر خالد نزدیک آن است و گفته اند وادی است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آینده ۲ - مسافری که از سفر باز آید ۳ - پیشرو جمع : قدم و قدام
کوهکی است نزدیک برقانیه و حفیر خالد نزدیک آن است و گفته اند وادی است .

فرهنگ معین

(دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آینده . ۲ - مسافری که از سفر بازآید. ۳ - پیشرو. (?(قاذورات [ ع . ] (اِ. ) جِ قاذوره . پلیدی ها، نجاست ها.

فرهنگ عمید

۱. آینده.
۲. مسافری که از سفر برگردد.
۳. پیشرو.

پیشنهاد کاربران

اینده و مترادف با مضارع

آینده در گذشته وکسی که از سفر آید
قادم به معنای اینده هست و مترادف آن نیز مستقبل حال که تفاوت این دو چیست خود بحثی جداگانه دارد ولی مثلا وقتی میخواهیم کاری رادر آینده انجام دهیم معمولا از قادم استفاده میکنیم.
آینده

بپرس