قادس
لغت نامه دهخدا
قادس. [ دِ ] ( اِخ ) قصبه ای است در هرات. ( منتهی الارب ).
قادس. [ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهات مرو نزدیک به ذرق علیا. ( معجم البلدان ج 4 ص 5 ) ( الانساب سمعانی ).
قادس. [ دِ] ( اِخ ) جزیره ای است در مغرب اندلس نزدیک توابع شذونه نزدیک به خشکی که میان آن و خشکی خلیج کوچکی است.طلسم مشهوری که گویند مردم بربر را از ورود به اندلس مانع می شد در این جزیره بوده است. و داستان طلسم چنان است که جزیره قادس در تصرف رومیان بود و امپراطور مالک این جزیره را دختری بود در نهایت زیبائی. ملوک اطراف او را از پدر وی خواستگاری کردند دختر گفت آن کس که خواهد شوی من شود باید طلسمی بسازد که مردم بربر را از درآمدن بدین جزیره مانع شود و یا به وسیله ای آب را از جانب خشکی به جزیره آرد چنانکه آسیائی را بگرداند. در ضمن خواستگاران دختر دو پادشاه بودند یکی ساختن طلسم را پذیرفت و دیگری آوردن آب و بکار انداختن آسیا را بدان شرط که هریک زودتر کار خود را انجام دهد، دختر از آن او باشد. پیش از ساختن طلسم آب در جزیره براه افتاد و آسیا ساخته شد. ولی پدر دختر از افشاء این امر خودداری کرد تا مبادا طلسم باطل گردد. همین که سازنده طلسم کار خود را به انجام آورد و چیزی جز رنگ آمیزی آن نمانده بود آسیا را به کارانداختند و به سازنده طلسم خبر دادند که رقیب او در کار خود بر وی پیشی گرفت. وی از شکست خویش پریشان حال شد و از بالای مرکزی که برای نصب طلسم ساخته بود خود را به زیر افکند و بمرد. رقیب او بر دختر و طلسم و آسیا هر سه دست یافت. ( معجم البلدان چ مصر ج 7 ).
فرهنگ فارسی
جزیره ایست در مغرب اندلس نزدیک توابع شد و نه نزدیک به خشکی که میان آن و خشکی خلیج کوچکی است .
دانشنامه عمومی
قادس ( به لاتین: Qades ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بادغیس واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: قادس
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:کادیس، شهر
wikijoo: قادس
پیشنهاد کاربران
قادس اسم فاعل است به معنی مقدس کننده ، قدوسیت دهنده ، عقول مهیمه قادسه. . . . . در کتاب سرّ الصلوة از امام خمینی ره