قادر کردن


معنی انگلیسی:
authorize, empower, enable, to enable

پیشنهاد کاربران

قادر ساختن
قادر نمودن
قادر کردن
The feedback system enables the spread of best practice
پاسخگویی سیستم را قادر به توسعه/بسط بهترین روش می سازد ( این امکان را در اختیار سیستم قرار می دهد )

بپرس