دیکشنری
مترجم
بپرس
قاتمه تاب
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
قاتمه تاب. [ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) آنکه قاتمه تابد. موتاب. موی تاب. رجوع به قاتمه شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه قاتمه تابد موتاب .
پیشنهاد کاربران
قاتمه در زبان ترکی به نخ گفته می شود.
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها