قابل پرداخت


معنی انگلیسی:
defrayable, due, mature, payable

مترادف ها

due (صفت)
مقتضی، ناشی از، قابل پرداخت، سر رسد

liable (صفت)
متمایل، مسئول، قابل پرداخت

solvable (صفت)
محلول، حل شدنی، قابل حل، قابل پرداخت، حل پذیر، قادر به تادیه وام، واریز شدنی

solvent (صفت)
قابل پرداخت، حلال، قادر به پرداخت قروض

payable (صفت)
قابل پرداخت، پرداختی، وابسته به پرداخت

exigible (صفت)
مقتضی، قابل پرداخت، قابل مطالبه، قابل تقاضا، قابل ادعا، مطالبهکردنی

پیشنهاد کاربران

بپرس