لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
قابل انتقال، قابل فروش، انتقالی
قابل انتقال، انتقال پذیر
قابل انتقال، سفری، دستی، قابل حمل، قابل حمل و نقل، ترابرپذیر
قابل انتقال، ساری، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی
قابل انتقال، موروثی، قابل تواری، میرای بردنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جابجا شدنی
ترابرپذیر [در زمینه کالاها]
واگیردار [در زمینه بیماریها]
واگیردار [در زمینه بیماریها]