نامربوط، تهمت، دشنام، فحاش، بدزبان، زبان دراز، توهین آمیز، تجاوز به عصمت، تعدی، قابل استفاده، پر توپ و تشر
قابل استفاده، مصرف کردنی، بکار بردنی
قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
قابل استفاده، سودمند، مفید، فیض بخش، مثمر، بافایده
قابل استفاده، دایر، موثر، وابسته به عمل
قابل استفاده، قابل مصرف، بکاربری
اماده، قابل استفاده، دم دستی، ماهر، چابک، چالاک، سودمند، سریع، موجود، روان، دستی، مقتدر، بسهولت قابل استفاده، سهل الاستعمال، بادست انجام شده، استاد در کار خود
قابل استفاده، دایر، موثر
قابل استفاده، سودمند، وسیله، وسیله ساز، حالت بایی
قابل استفاده، محتمل، فرض محتمل، قابل استنباط
قابل استفاده، سودمند، بی عیب، تعمیر پذیر، روبراه شدنی، بدرد خور