متصل کردن، اجرا کردن، بکار بردن، اعمال کردن، درخواست دادن، بکار بستن، درخواست کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، بهم بستن، شامل شدن، قابل اجرا بودن
قابل اجرا بودن
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قابِلِ - اِجرا بودَن: انجامپذیر بودن، انجامدادنی بودن، شدنی بودن، پیشبردنی بودن