قابل اجرا

/qAbele~ejrA/

برابر پارسی: انجام پذیر، پیش بردنی

معنی انگلیسی:
binding, effectual, enforceable, standing, enforseable, practicable

مترادف ها

effective (صفت)
کاری، مفید، موثر، قابل اجرا، تاثیر پذیر

practicable (صفت)
عملی، قابل اجرا، میسر، عبور کردنی، صورت پذیر

executable (صفت)
قابل اجرا، اجرا پذیر، انجام پذیر

فارسی به عربی

عملی , فعال

پیشنهاد کاربران

قابل اجراء: اجرا پذیر، انجام شدنی این عبارت می تواند دومعنی متفاوت داشته باشد
1 - امکان اجر ا یعنی می توان آنرا اجراء و عملی کرد
2 - سزاوار اجرا یعنی شایان و سزاوار اجرا و اعمال است
شدنی
قابِلِ - اِجرا: انجامپذیر، انجامدادنی، شدنی، پیشبردنی

بپرس