قاب قوسین

لغت نامه دهخدا

قاب قوسین. [ ب ِ ق َ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار دو کمان. ( غیاث اللغه ) ( آنندراج ). بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین مقبض و سیة است و هر کمانی را دو قاب است. مأخوذ از آیه قرآن کریم : فکان قاب قوسین او ادنی. ( قرآن 9/53 ). در اصطلاح عرفاء؛ جرجانی گوید: قاب قوسین مقامی است بلند و آن مقام قرب اسمائی است که مقابله میان اسماء الهی و دوگانگی آنها معتبر و محرز است در دائره امر الهی که عبارت است ازدائره وجود چون ابداء و اعاده ، نزول و عروج ، فاعلیت و قابلیت. و آن اتحاد با حق است با بقاء تعین و تمیز که از آن در عرف ایشان تعبیر شود به اتصال ، و بالاتر از این مقام اوادنی است و آن مقام احدیت عین و جمع آن است که تعین و تمیز نیز برداشته شود و دوگانگی اعتباری به کنار رود و اینجا مرحله فناء محض و طمس کلی همه رسوم است. ( ترجمه از تعریفات ) :
به قاب قوسین آن را برد خدای که او
سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار.
ابوحنیفه اسکافی.
از طاعت بر شد به قاب قوسین
پیغمبر ما از زمین بطحاء.
ناصرخسرو.
با تو قرب قاب قوسین آنگه افتد عشق را
کز صفات خود به بعدالمشرقین مانی جدا.
خاقانی.
رنگ زلفت بس شب معراج من
قاب قوسینم دو ابروی تو بس.
خاقانی.
قاب قوسین او در آن اثنا
از دنی رفت سوی او ادنی.
نظامی.
ببین ای هفت ساله قرة العین
مقام خویشتن در قاب قوسین.
نظامی.
فرس بیرون جهاند از کل کونین
علم زد بر سریر قاب قوسین.
نظامی.
سردار رسل امام کونین
سلطان سریر قاب قوسین.
سلمان ساوجی.
|| در تداول عامه فارسی زبانان ، قاب قوسین درآمدن ؛ سخت نزار بودن که همه استخوانها برجسته نماید. سخت لاغر بودن بطوری که همه استخوانها از زیر پوست دیده شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مقدار دو کمان توضیح ماخوذ از آیه ۹ سوره ۵۳ النجم : فکان قاب قوسین او ادنی . ( پس بود بانداره دو کمان یا نزدیکتر ): با تو قرب قاب قوسین آنکه افتد عشق را کز صفات خود ببعد المشرقین مانی جدا . ( خاقانی ) ۲ - مقام قرب اسمایی است که مقابله میان اسمائ الهی و دوگانگی آنها در دایره امر الهی - که عبارتست از دایره وجود - معتبر و محرز است مانند ابدائ و اعاده نزول و عروج فاعلیت و قابلیت
مقدار دو کمان بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین قبض وسیه است .

فرهنگ معین

(بِ قَ سَ ) [ ع . ] (اِمر. ) ۱ - مقدار دو کمان . ۲ - کنایه از: قرب و نزدیکی .

دانشنامه آزاد فارسی

قابَ قَوسَیْن
در قرآن، اصطلاحی که در آیۀ ۷ـ ۹ سورۀ نجم، در بیان فاصلۀ پیامبر (ص) با جبرئیل هنگام نزول وحی ذکر شده است. به گفتۀ بسیاری از لغویان «قاب» به معنی مقدار و اندازه است و در عربستان قدیم برای اندازه گیری، از وسایلی که دستیاب بود (مانند نیزه و کمان)، استفاده می شد؛ از این رو فاصلۀ بین پیامبر و جبرئیل به هنگام فرودآمدن وحی اندازۀ دو کمان یا به قول برخی مفسران «به اندازۀ دو سر یک کمان» یاد شده است. این اصطلاح بیانگر نزدیکی حضرت پیامبر (ص)، به مقام قرب الهی است. قاب قوسین در عرفان مقام قرب اسمائی نام دارد، به اعتبار تقابل بین اسماء در امر الهی که دایرة الوجود نام دارد. این اصطلاح در ادبیات عرفانی اسلامی هم وارد شده است.

پیشنهاد کاربران

آیه های مربوط به قاب قوسین و آیه هایی از قبیل : خداوند متعال ظاهر و باطن و اول و آخر همه چیز و همه کس است، در تضاد و تناقض کامل قرار دارند. برای رفع و برطرف نمودن این تناقضات ضرورت دارد که پیشوایان و مراجع تقلید قوای ادراکی فهم و عقل و نیروی تصور و تخیل خود را که در دوران سنگی ( عصر حجر ) در لابلای خاک و خاشاک و شن و سنگ گیر کرده اند، در آورند و آنها را با جسمانیت خویش که در آغاز قرن بیست و یکم قرار دارند، همراه نمایند و طبیعت را بگردند و مشاهده کنند . اگر هم نتوانسته اند تاکنون یکی از قوانین طبیعت را کشف نمایند و یک چیز مفیدی اختراع کنند ، حداقل به پیروان خود اجازه دهند که از قوانین کشف شده و کاربرد آنها در صنعت بهره مند شوند. انسان فهمیده و عاقل امروز و آینده برای احساس قرب معنوی به خداوند متعال هیچگونه نیازی به صعود و معراج رویائی و تخیلی و توهمی ندارد بلکه خودرا جزئی ناچیز و لاینفک و جدائی ناپذیر از کل می داند ، هم کل بیکران و هم کل های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار کیهانی به عنوان زیر مجموعه بی پایان کل بیکران و بینهایت. در مقابل یک دیوار تحت نام دیوار شکایت و یا در مقابل یک صلیب چوبی یا فلزی و یا در مقابل یک دیوار رو به قبله ایستادن و خم و چم شدن و پج پج کردن چند لفظ و جمله و عبارت بر سر زبان و در بین لبان، چیز دیگری نیستند غیر از نهایت کمال بت پرستی و پیروی از اهریمن یا شیطان که سخت نیازمند طاعت و بندگی و ستایش و پرستش و نیایش و مناجات است و نه خداوند متعال که بی نیاز مطلق است. پدیده نگاهداری و دفاع از یک آئین و دین و مذهب خاص و ویژه در میدان رقابت و مقابله و مبارزه با آئین ها و ادیان و مذاهب دیگر هیچگاه به معنای دوست داری حقیقت و انسان و خداوند متعال نبوده و نمی باشد بلکه نهایت سعی و کوشش سِمِجانه در زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر بنیانگذار آن آئین و دین و مذهب همانطور که آرزو و انگیزه باطنی خود آن انسان بوده است ، در ذهن و زبان و خط پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ و حفظ و نگهداری یوغ سنگین یا سبک آن آئین و دین و مذهب بر روی گردن و دوش و گرده پیروان در جهت امرار معاش دنیوی از طریق انتخاب شغل کارمندی آئینی و دینی و مذهبی و حفظ سازمان های مربوط به آن. وعده پاداش های فراوان بهشتی به پیروان و وعده عذاب های شدید جهنمی به دیگران و دگر باوران و دگر اندیشان در اصل و ریشه و در عمل ضمانت های اجرائی این گونه پیروی و حفاظت و نگهداری سر سختانه هر آئین و دین و مذهبی می باشند. رابطه متقابل آتئیزم و آئین و دین و مذهب با همدیگر در میدان رقابت و مبارزه بر سر تقسیم دار و ندار انسان بین دو جناح، هیچ تعریف روشن تری ندارد غیر از حکایت قدیمی:
...
[مشاهده متن کامل]

سگ زرد برادر شغال است.
البته سگ زرد و شغال دو موجود زنده اند و در طبیعت مثل انسان از حق زندگی کردن برخوردار اند، اما در زمینه تخریب محیط زیست و طبیعت در مقایسه با انسان از هرگونه گناه مُبرا می باشند.

خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عنواین ناجی و نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال
...
[مشاهده متن کامل]
ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات و در عوض تقویت کننده اوهامات و خرافات از قبیل ستایش و پرستش ؛ نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها ؛ زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و بر وجود انسان تحمیل نشده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و از طرف بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی اقتباس گردیده و بر گردن و دوش و گرده پیروان نهاده شده اند و آنهم با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در خاطره یا حافظه تاریخ و همانطور که در بالا بیان گردید نه به تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از پرتوهای وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. همچنین آئین یکتا پرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نشده و بر وجود انسان تحمیل نگردیده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه آئین های بت پرستی و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها می باشد. لذا پدیده های بت پرستی و یکتا پرستی در پیشگاه بیکران خداوند متعال که هیچ چیز و هیچ کسی در بیرون یا خارج از آن نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد، هم سطح می باشند و هیچکدام بر دیگری از هیچگونه امتیاز خاص و ویژه ای برخوردار نمی باشند . کلیه افراد انسانی بدون هیچگونه استثناء و تبعیضی در پیشگاه بیکران خداوند متعال بسان نقاط ناچیز و بی بعد هندسی بطور مطلق هم سطح و هم ارز و هم ارزش می باشند و هیچ انسانی نسبت به انسان های دیگر به اندازه سر یک سوزن خیاطی و یا به اندازه کوچکترین اتم موجود در طبیعت و کیهان یعنی اتم هیدروژن و یا به اندازه یک کوارک زیر هسته ای اتمی و یا به اندازه کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به اندازه کوچکترین سیاه چاله موجود در طبیعت و کیهان یعنی به اندازه یکی از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی در ابعاد پلانک، از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نمی باشد و نخواهد بود. در زمینه پدیده هایی ازقبیل شفاعت و وساطت و میانجی گری، کلیه افراد انسانی در پیشگاه خداوند متعال بطور مطلق مستقل و بی نیاز از همدیگر بوده و هستند و خواهند بود. شریعت حقیقی و واقعی و راستین خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب نبوده و نمی باشد بلکه علوم و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و نظری و هم عملی و کاربردی. فاصله زمانی و بیزمانی علت و معلول کل همیشه برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه و فاصله مکانی و بیمکانی آنها در کلیه جهات همیشه برابر با طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر و کوچکترین اثر علت بر روی معلول برابر با اثر کوانتم پلانک یعنی مقدار h . حال وجدان سالم و بیدار و صفا و پاکی باطن و عقل تجرد گرا و خیال متصل خویش را قاضی نمایید و در پیشگاه آنها شهادت دهید که آیا قرب علمی به خداوند متعال بسیار لطیف و ظریف و نزدیک تر است یا قرب قاب قوسین. خواب معراج یعقوب نوه ابراهیم و معراج نامه ویرادف پارسی و خواب معراج پیامبر اسلام جملگی ریشه خود را در پیام هفت سین ایرانیان دارند که بصورت معنا در پشت پرده ظاهر رسم چیدن سفره یا میز هفت سین بهنگام بر پایی جشن باستانی عید نوروز نهفته است و آن معنا عبارت است از سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و نه به معنای هفت سبزی کاشتنی و برداشتنی و پختنی و خوردنی و نوش جان کردنی. همچنین آسمان های هفت طبقه ای ارسطو که گویا یک کره زمین در مرکز آنها سر جای خود ثابت و ساکن ایستاده باشد و هیئت یا نجوم بطلمیوسی و سماوات سبعه و الارض قرآنی جملگی و بدون استثناء ریشه در پیام هفت سین با معنای اشاره شده دارند. لذا انسانی که نتواند در روی کره زمین و در طبیعت و در همین نزدیکی ها خداوند را بصورت واقعیت عینی و شهودی مشاهده نماید، اگر هم به فرض محال بتواند روی فلک و افلاک صعود نماید، در آنجا هم هرگز نمی تواند خدا را مشاهده کند. انسان هیچگاه به کمک معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معارف فلسفی و کشف و شهودات عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر ، نه می تواند خود را بطور کامل بشناسد و نه خدا را بلکه فقط از طریق شناخت طبیعت یا کیهان و طبع انسانی . در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

انسان در سیر نزولی بهمراه تار و پود های کیهانی و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل، آشیانه ملکوتی یعنی نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی بهشتی طولانی مدت درون آن را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی پشت سر نهاده و وارد سلسله طویل نظم و حیات های دنیوی گردیده است و در سیر صعودی و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دوباره بهمراه کلیه اجزای مفید محتوای کیهان به همان نظام احسن آفرینش ازلی و ابدی باز خواهد گشت و دوباره از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار خواهد گردید و پس از پایان یافتن آن زندگی ، این سفر مقطعیِ نزولی و صعودی را دوباره در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر از سفر فعلی از نو آغاز خواهد نمود و الا آخر بدون هیچ گونه پایانی. سفر های مقطعی و نزولی و صعودی با مراتب و درجات مختلف تکاملی فراوان در محتوای کلیه جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور کامل یا بطور مطلق یکسان و برابر جاری گشته و ساری می باشند. این سفر ها از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان ها یا جهان ها طی می شوند و نه از راه های دیگری از قبیل حلول روان یا تناسخ ( دو نوع تناسخ مختلف ؛ یکی هندویی و دیگری مصری ) یا مهاجرت و رفت و آمد روان بین دو عالم ایده ها و محسوسات یا ماوراء طبیعت و طبیعت از دیدگاه افلاطون یا پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان و یا جدایی و قبض روح از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن اجل مرگ و پرواز و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و برخودار شدن آن در آنجا از پاداش ها و عذاب و جزا های موقت بهشتی و جهنمی بر اساس پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی و الا آخر تا بر پایی قیامت از دیدگاه ادیان توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ( در ادیان یهودیت و مسیحیت خبر روشنی از عالم برزخ در دست نمی باشد ) . این سفر ها به خود خداوند متعال به عنوان کل بیکران و کل های محدود کیهانی تعلق دارد و کلیه اجزای مفید جاودانه بهمراه و در رکاب وی خواهند بود و نه بریده و جدا از وی. لذا هدف کلی حرکت و سفر ما انسان ها بهمراه تار و پود های کیهانی مراجعت و بازگشت ( انا علیه راجعون ) به خداوند متعال نمی باشد و بسوی بینهایت هم در سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار در طول سفر تکاملی پایان ناپذیر قرار داریم. هدف غائی یا نهائی این سفر رسیدن انسان به سطح مطلقیت و بیکرانی خداوند متعال می باشد، اما چون انسان یک موجود محدود و آفریده شده می باشد و هرگز نمی تواند به سطح آفریدگار خویش ارتقاء و صعود یابد، لذا بهمین دلیل این سفر تکاملی ضرورتا پایان ناپذیر می باشد. سوال زیر هنوز توسط دینداران و الهی دانان و متکلمین و مفسرین و حکیمان و عارفان مسلمان صرف نظر از ارائه پاسخ طرح نگردیده است :
...
[مشاهده متن کامل]

چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر ، فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک زندگی و عشق انسانی و یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیآفریده است بلکه هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت زندگانی و عشق انسانی و هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین ؟ ما انسان ها در حال حاضر بطور واقعی و عینی و شهودی فقط با یکی از این ها مواجه هستیم ، پس شش تای دیگر آنها کجا هستند ؟ در پاسخ گوئی به این سوال بر اساس بینش و باور فردی این حقیر خداوند متعال در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در محیط و محتوای هر کدام از جهان ها بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی و شهودی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده ظاهر واقعیت عینی حضور مطلق دارد و بخش محض و غیبی دقیقا شش برابر بخش واقعی و عینی و شهودی وی می باشد. همچنین خداوند متعال علت و معلول خویش می باشد و لذا علت و معلول کل جدا و بریده از هم نیستند. علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات مشغول شناخت بخش واقعی و عینی و شهودی وی می باشند، و وظیفه الاهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی و فلسفه های آزاد شناخت بخش محض و غیبی نهفته در پشت و بطن واقعیت عینی است و متاسفانه تاکنون چنین شناختی توسط این رشته ها صورت نگرفته است. به این معنا که ما انسان ها به کمک معارف دینی و جار و جنجال های متکلمین و مفسرین دینی و معارف حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی ( چه فلسفه های آزاد و چه حکمت های دینی ) و معارف حاصل از کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر ، نمی توانیم بطور روشن و حقیقی بدانیم که خود چه هستیم و خدا چیست و کیست ؟ لذا تعریف و کشف معنای نهفته در پشت قاب قوسین از هیچ اهمیتی برخوردار نمی باشد بلکه پاسخگویی به سوال طرح شده در بالا.

اگه در شعر دیدید لزومی ندارد معنای اصلیش رو بدونید کنایه از قرب و نزدیکی هست مثلاً در این شعر :
ای کرده به زیر پای کونین / بگذشته ز حد قاب قوسین
منظور به معراج پیامبر اشاره دارد کونین یعنی دو عالم و قالب قوسین هم یعنی نزدیکی و قرب
امیدوارم متوجه شده باشید .
قوس نزول و صعود را به شکل دو نیم دایره در نظر بگیرید که ابتدای نیم دایره نزولی با انتهای نیم دایره صعودی به هم وصل نباشند بلکه فاصله آنها به اندازه پهنای پل صراط یعنی باریکتر از لبه تیز شمشیر و نازک تر از ضخامت یک نخ ابریشمی باشد. و انتهای قوس نیم کمان نزولی و ابتدای قوس نیم کمان صعودی به همان اندازه از هم دور باشند. منظور اصلی قاب قوسین تجربه مستقیم و لمس و احساس حقیقت و برترین حقیقت یعنی خداوند می باشد. منظور اصلی دوم اینست که انسان روی قوس نزولی از حالت محض اولیه بهشتی هستی پایین آمده و به انتهای آن رسیده است و دوباره در سیر صعودی از ابتدای آن حرکت برگشت را آغاز کرده به سوی رسیدن به انتهای آن و رجعت و باز گشت به حالت اولیه. دو ابتدا و دو انتهای نیم دایره ها به همدیگر بسیار نزدیک اند، اما به هم وصل نیستند که نشانه آن است که چرخه حرکت هستی دایره وار نیست و با یک بار پایین آمدن و یک بار بالا رفتن پایان نمی پذیرد بلکه ادامه می یابد. از همه مهمتر اینکه پایین آمدن روی قوس نزولی یک باره و بطور پیوسته به وقوع نمی پیوندد بلکه منقطع یعنی مرحله به مرحله ؛ منزل به منزل ؛ وادی به وادی و یا ایستگاه به ایستگاه و این انقطاع ها از دیدگاه معارف دینی همان قیامت ها و از دیدگاه علم کیهان شناسی همان مه بانگ های متوالی می باشند که بر اثر نوسانات قبض و بسط ؛ بازه و بسته شدن و یا انقباض و انبساط های هستی های محدود و متناهی و مساوی در چهار چوب هندسی ثابت و پایدار و مسدود و جاودانه جهان های موازی و مساوی و بیشمار پشت سر هم در فواصل زمانی معین و از پیش تعیین شده توسط علم خداوند، پی در پی رُخ میدهند. کلیه آن منازل در سیر صعودی در مسیر رجعت و برگشت به حالت اولیه مطلقا به همان سان نزولی تکرار می گردند. برای تعیین تعداد منازل بیشمار حرکت قبض و بسط هستی توجه داشتن به سرنوشت های جنسی و عشقی پنجگانه و خویشتن های دهگانه یا نفوس عشره افراد انسانی ضرورت اجتناب ناپذیر دارد و همچنین توجه به این حقیقت ماورایی یعنی تقسیم شدن هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی قبل از آغاز سفر خلقت و آفرینش. بدون در نظر گرفتن این حقایق نمی توان تنها از طریق آیات و روایات و احادیث انبیاء و اولیاء و معصومین و تفاسیر و تعابیر قطور و کم محتوای آنها به شناخت حقیقی خداوند و حکمت او رسید. لذا هنر مندان نقاش و صورتگر بهتر است که در قاب عکس بجای دو قوس نیم دایره ای ، دو پله کان یا دو نردبان هفت پله ای را به تصویر بکشند ؛ یکی نزولی و دیگری صعودی و روی پله های یکی از آنها از بالا به پایین تصاویر زیر را رسم کنند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - یک مرد و زن دوقلو همسان و هم شکل در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج غیر همجنس بنیادی خودی . عروس و داماد خویش.
ب - دو زن دوقلو همسان و هم شکل بازهم در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج هم جنس بنیادی خودی.
هردو هم عروس و هم داماد خویش .
پ - دو مرد دوقلو همسان و هم شکل بازهم در قالب جسمانی روحی بصورت یک زوج هم جنس بنیادی خودی.
هردو هم عروس و هم داماد خویش.
ت - یک مرد در قالب جسمانی روحی .
ث - یک زن در قالب جسمانی روحی.
ج - همان مرد در قالب جسمانی مادی.
چ - همان زن در قالب جسمانی مادی .
هرکدام از این تصاویر باید در نهایت خوبی و زیبایی و احیانا همگی با زیبا ترین لباس عروسی ترسیم شوند، طوریکه هنرمند دیگری نتواند خوبی و زیبایی برتری از آن ارائه دهد. یک پله برای زنان و یک پله برای مردان. روی سمت چپ یا راست تیره های پله هردو پله کان می توان دو فلش یا پیکان یا تیر کمان ؛ یکی به سمت پایین و زمین و دیگری به سمت بالا و آسمان کشید که اشاره به نزول و صعود داشته باشد. برای اینکه ریشه نژاد پرستی کنده شود، بهتر است که هنرمند نقاش چهار رنگ مو و صورت و بدن انسانها را در رنگ آمیزی فراموش نکند. سیاه مثل قیر ؛ سفید مثل شیر ؛ گندم گون مثل گندم و سرانجام چشم بادامی مثل چینی و ژاپنی ها. لذا به چهار پله کان ضربدر دو یعنی هشت پله کان هفت پله ای نیاز هست.
نزدیک شد و نزدیک شد تا اینکه سرانجام با حقیقت و واقعیت یکسان شد. !!

واژه «قاب قوسین» در آیه 8 و 9 سوره نجم ذکر شده و برای بیان شدت نزدیکی پیامبر اسلام به ساحت مقدس الهی به کار رفته است: « ثمّ دنی فتدلی فکان قاب قوسینی او ادنی » ( سپس نزدیک و نزدیک تر شد تا آنکه فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر شد. »
...
[مشاهده متن کامل]

همان گونه که بیان شد این تعبیر، کنایه از شدت نزدیکی پیامبر به ساحت مقدس ربوبی است و الا خداوند با بندگانش فاصله مکانی ندارد

بپرس