قائم مقام

/qA~emmaqAm/

مترادف قائم مقام: جانشین، کفیل، نایب

برابر پارسی: جانشین

معنی انگلیسی:
acting, deputy, surrogate, vice-, vicegerent, successor, locum tenens, substitute

لغت نامه دهخدا

قائم مقام. [ ءِ م َ ] ( اِخ ) میرزاابوالقاسم فراهانی تهرانی ، از ادبای عهد فتحعلی شاه قاجار است. ادیبی فاضل ، منشی ای کامل ، شاعری ماهر، مترسلی دانشمند و در نظم و نثر فارسی استاد بوده و به ثنائی تخلص مینمود. وی به سال 1193 هَ. ق. متولد شد و به سال 1237 هَ. ق. پس از وفات پدرش میرزا عیسی ، میرزاابوالقاسم به وزارت شاه منصوب و به قائم مقام ملقب گردید. وی اوائل عهد محمدشاه قاجار را نیز دیده و سال 1251 هَ. ق. در گذشته و یا به سعایت جمعی بدستور محمدشاه به قتل رسید. از اوست : 1- منشآت قائم مقام که حاوی نوشته ها و انشأهای اوست. پس از وفاتش حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله مجموع آنها را گردآوری کرد و آن به سال 1294 هَ. ق. بدستور اویس میرزا پسر حاج فرهاد میرزا چاپ و منتشر شده کتابی است مشتمل بر فوائد علمی و ادبی و تاریخی و به منشآت قائم مقام یا «انشاء قائم مقام » معروف است. قبل از آنکه نمونه ای از منشآت او نقل شود خوب است خلاصه تصرفاتی که او در نویسندگی بکار آورده است شرح شود: 1- شیرینی بیان و عذوبت الفاظ و حسن ادا. 2- کوتاهی جمله ها که دیری بود از بین رفته بود و علاوه بر مزدوجات و تکرار معنای هر مزدوجی باز جمله ها را با قرینه سازیها مکرر میکردند و خواننده را کسل ولی قائم مقام از ازدواج تجاوز نمیکند و قرینه ها را مکرر نمیسازد مگر آنجا که بلاغت کلام اجازه دهد. 3- دقت در حسن تلفیق هر مزدوج از سجعهای زیبا که شیوه خاص شیخ سعدی است. 4- حذف زوائد القاب و لاطائلات و تعریفهای خسته کننده در هر مورد. 5- ترک استشهادات مکرر شعری از تازی و پارسی مگر گاهی ، آنهم به قدری زیبا و خوش ادا و با حسن انتخاب که گوئی شاعر آن شعر را فقط برای همین مورد گفته است و همینطور است در استدلالات قرآنیه و حدیث و تمثل و سایر اقتباسات. 6- صراحت لهجه و ترک استعاره و کنایه و تشبیب های دور و دراز خسته کننده. 7- اختصارو ایجاز که در ادای جمله ها و بسط مقال ایجاز را بر اطناب رجحان مینهد و از اینرو مراسلات او نسبت به رسم آن عصر همه مختصر است. 8- ظرافت و لطیفه پردازی که از مختصات گلستان شیخ سعدی است و قائم مقام نیز در این باره دستی قوی داشته است. مخصوصاً در آوردن لغات و مصطلحات تازه که استعمالش برای نویسندگان محافظه کار دشخوار بلکه محال میشود و همواره در این مورد برای گریز از ذکر یک لغت صاف و صریح به چندین لغت عربی و کنایه و استعاره ادبی متوسل میشدند. اما قائم مقام هرچه میخواست مینوشت و آن را طوری می آراست که به نظر مقبول می آمد. 9- عبارتش مثل گلستان شیخ آهنگ دار است و اینک نمونه ای از آثار او آورده میشود بعد العنوان :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لقب دو تن از وزیران قاجاریه قائم مقام اول . ( میرزا ) عیسی فراهانی ملقب به میرزا بزرگ پیشکار و وزیر عباس میرزا نایب السلطنه و ادیب و نویسنده ( ف. تبریز ۱۲۳۷ ه ق ./ ۱۸۳۱ م . ) وی چون در تبریز در واقع قائم مقام میرزا شفیع صدراعظم بود اوراقائم مقام گفتند . اوراست : اثبات النبوه الخاصه بفارسی احکام الجهاد و اسباب الرشاد که رساله ایست فارسی پیرامون جهاد که آنرا جهادیه کبری نیز نامند الجهادیه الصغری ( مقدمه دو رساله اخیر از ابوالقاسم قائم مقام است ) وی جز ابوالقاسم قائم مقام سه فرزند دیگر داشت .یا قائم مقام دوم.( میرزا ) ابالقاسم بن ( میرزا ) عیسی قائم مقام فراهانی وزیر عباس میرزا و محمد شاه قاجار ( و. ۱۱۹۳ ه ق .- مقت. ۱۲۵۱ ه ق . / ۱۸۳۵ م . ) . وی ادیب منشی شاعر و در نظم و نثر فارسی استاد بود و ثنائی تخلص میکرد . در سال ۱۲۳۷ پس از وفات پدر در تبریز بوزارت عباس میرزا منصوب شد و قائم مقام لقب یافت . اما بسعایت گروهی از دشمنان معزول شد ولی پس از سه سال مجددا در سال ۱۲۴۱ بوزارت عباس میرزا نایب السلطنه منصوب گردید . وی پس از مرگ فتحعلی شاه ( ۱۲۵٠ ) وسایل حرکت محمد میرزا و جلوس او را بتخت سلطنت فراهم کرد و خود صدراعظم ایران گردید. کوششهای بسیار وی در اصلاح امور ایران موجب حسادت عده ای از جمله حاجی میرزا آقاسی میرزا مسلم خویی میرزا نصرالله اردبیلی گردید و آنان دسایس مختلف برانگیختند تا شاه در ۳٠ ماه صفر ۱۲۵۱ ه ق . او را بباغ نگارستان ( تهران ) احضار کرد و در آنجا وی را خفه کردند . جسد قائم مقام را در حضرت عبدالعظیم بخاک سپردند . وی در نثر فارسی سبکی خاص ایجاد کرده که مختصات آن ازین قرار است : شیرینی بیان و عذوبت الفاظ و حسن ادا کوتاهی جمله ها دقت در حسن تلفیق هر مزدوج از سجعهای زیبا که شیوه سعدی است حذف زواید القاب و خودداری از تعریفات خسته کننده ترک استشهادات مکرر شعری از تازی و پارسی مگر بندرت که آن هم به قدری زیبا و خوش ادا که گویی شاعر آن شعر را فقط برای همین مورد گفته و همین طور در استدلالات قر آنی و حدیث و تمثیل صراحت لهجه ترک استعاره و کنایه و تشبیهات دور و دراز خسته کننده اختصار و ایجاز ظرافت و لطیفه پردازی که از مختصات کلام سعدی است و قائم مقام نیز در این باره دستی قوی داشته . مخصوصا در آوردن لغات و مصطلحات تازه که استعمالش برای نویسندگان محافظه کار دشوار بلکه محال مینمود دست داشت . همچنین عباراتش دارای آهنگ است و بگوش خوشایند مینماید . قائم مقام موجب تغییر سبک منش آت درباری و همچنین نثر معمولی گردید . از آثار اوست: [ منش آت قائم مقام ] حاوی نوشته ها و انشائ های او. پس از وفاتش فرهاد میرزا معتمد الدوله مجموع آنها را گرد آوری کرد و آن بسال ۱۲۹۴ ه ق . بدستور اویس میرزا ابن فرهاد میرزا چاپ و منتشر گردید و بعدها مکرر بطبع رسید جلایرنامه که مثنویی است فکاهی و انتقادی ( انتقاد اوضاع درباریان و نقایص لشکری و کشوری ) که آنرا بنام جلایر ( غلام خود ) نظم کرده و آن ضمن دیوانش چاپ شده مقدمه جهادیه صغرای پدرش میرزا عیسی مقدمه جهادیه کبرای پدرش دیوان شعر وی ( شامل قصاید و قطعات و رباعیات ) که با جلایر- نامه بطبع رسیده است . او از پیشوایان نثر ساده دوره قاجاری است و نوشته های وی در نثر دوره مشروطیت و زبان تخاطب موثر افتاده است .
۱ - جانشین نایب مناب : چون طاهر وفات یافت ابو علی در مدینه قائم مقام او شد . ۲ - وزیراعظم نخست وزیر .
خلیفه نائب مناب

فرهنگ عمید

کسی که در جای کس دیگر قرار گیرد و کارهای او را انجام دهد، نایب و جانشین.

مترادف ها

deputy (اسم)
نماینده، وکیل، نایب، قائم مقام، جانشین

vicar (اسم)
خلیفه، معاون، قائم مقام، جانشین، کشیش بخش، نایب مناب

surrogate (اسم)
عوض، قائم مقام، جانشین

successor (اسم)
قائم مقام، جانشین، خلف

locum tenens (اسم)
قائم مقام، جانشین، جانشین موقت

vice-chancellor (اسم)
معاون، قائم مقام، نائب رییس، معاون رئیس دانشگاه

پیشنهاد کاربران

قائم مقام: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آفوس ( سنسکریت: ābhus )
نیابت دار. [ ب َ ] ( نف مرکب ) نایب. قائم مقام. ( ناظم الاطباء ) . که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین :
چاه داری در بن چاهش فکن
ای نیابت دار پور آبتین.
خاقانی.
وگر خواهی کزین منزل امان آن سرا یابی
...
[مشاهده متن کامل]

امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو.
خاقانی.
|| گماشته. وکیل. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به نایب شود.

alternate director [مدیریت و اقتصاد سلامت]
Senior Vice President
فردی را که در غیاب رئیس یا مسؤول هر سازمان و مؤسسه عهده دار تمام یا قسمتی از اختیارات وی می شود، قائم مقام می نامند.

قائم مقام یعنی ، جانشین طرفین عقد .
sub - governer
Deputy of ceo

بپرس