قائم به ذات


برابر پارسی: خود استوار

معنی انگلیسی:
substantive

جدول کلمات

قیوم

پیشنهاد کاربران

سِفت. اُستوار . بُرجا:قائم.
تو پنداری . . . . . . . پیوسته قائم. شبستری.
در زبان لری قائم را به جایی که باید استوار . سخت و برجا باشد می گویند.
در سخت راهها و سخت روها بهم می گویند پت قام. قادم. قایم بَنِی.
جوهر
مخالف آن" تاوَر"
قیوم، جوهر
حمید رضا مشایخی - اصفهان
در دینکرد دو واژهٔ �خودمانا� و �خودچیم� به معنای قائم به ذات آمده؛ خودمانا به معنای چیزی ست که به خودی خود مانده و وجود دارد و، خودچیم نیز به معنای چیزی ست که خود علت و دلیل وجود خود است ( چیم یعنی علت ) .
جدای از این واژگان می توان از خودایستا و خوداستوار نیز در مفهوم قائم به ذات بهره برد.
خودبسنده
وابسته به خودش - به خودش بستگی دارد - در ذاتش هست
مستقل
دارای استقلال
قیوم، جوهر
stand on its own
جوهر
self - perpetuate
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)