قائم بالذات


برابر پارسی: خودپاینده، خودپایا

معنی انگلیسی:
self-existent

لغت نامه دهخدا

قائم بالذات. [ ءِ م ِ بِذْ ذا ] ( ع ص مرکب ) ( اصطلاح فلسفی ) آنچه بخود برپای است. || آنکه یا آنچه هستی او بدوست. رجوع به قائم به ذات و قائم بالنفس شود.

فرهنگ فارسی

آنچه به خود بر پای است . یا آنکه یا آنچه هستی او بدوست .

مترادف ها

increate (صفت)
ازلی، افریده نشده، قائم بالذات، غیر مخلوق

self-consistent (صفت)
قائم بالذات

پیشنهاد کاربران

از آنجایی که ذات ادمی یعنی نفس و عقل میشود گفت قائم به ذات در اصل حکمرانی به نفس و عقل است فردی ک بتواند به نفس و عقل خود غلبه کند قائم به ذات است
خودایستا، خودپایا

بپرس