فیوضات

/foyuzAt/

لغت نامه دهخدا

فیوضات. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ فیوض. جج ِ فیض ، برخلاف لزوم. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع فیوض جمع الجمع : فیض بر خلاف لزوم .

فرهنگ معین

(فُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فیوض . جج فیض .

پیشنهاد کاربران

پس فیض به معنی سرشار و فراوان بودن و فیوضات جمع فیض است پس به معنی فراوانی ها ، سرشارهاست؟ اولا فیض امری لطیف است از جانب پروردگار و فیوضات پروردگار هم اموری لطیف هستند ، اوامری که هیچ موجودی برخلاف آنها
...
[مشاهده متن کامل]
نمی تواند عمل کند ، ما انسان ها هم از همین فیوضات هستیم ، که البته فیوضات آزاد که در خارج از کالبد روحانی ما هستند با فیوضات درون کالبد باید همسو شوند تا. . . . . . . . .

بپرس