فیلمبرداری کردن


معنی انگلیسی:
film

مترادف ها

shoot (فعل)
رها کردن، زدن، جوانه زدن، درکردن، سبز شدن، پرتاب کردن، عکسبرداری کردن، گلوله زدن، رها شدن، امپول زدن، فیلمبرداری کردن، درد کردن

فارسی به عربی

نبتة

پیشنهاد کاربران

بپرس