فیف

لغت نامه دهخدا

فیف. [ ف َ] ( ع ص ، اِ ) جای برابر و هموار. ( منتهی الارب ). مکان مستوی. ( اقرب الموارد ). || بیابان بی آب. || زمین مختلف الریاح. ج ، افیاف ، فیوف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زمین بادخیز یا بادگیر.

فیف. [ ] ( اِ ) به سریانی انفخه است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فیف. [ ف َ ] ( اِخ ) یا فیف الریح. جای معروفی است در بلندیهای نجد و مربوط به روزی از ایام معروف عرب است ( معجم البلدان )، که در آن جنگی میان خثعم و بنی عامر بود. ( از مجمع الامثال میدانی ).

فرهنگ فارسی

یا فیف الریح جای معروفی است در بلندی های نجد و مربوط بروزی از روزهای معروف عرب است .

دانشنامه آزاد فارسی

فیِف (fief)
( تلفظ: فی یِف) در نظام فئودالی، زمین یا مالی که یک واسال (دست نشانده) پس از ادای سوگند بیعت یا وفاداری و سپردن تعهد خدمت، از یک خاوند (ارباب در نظام فئودالی) دریافت می کرد. فئودال ها در قلمرو قدرتشان از این اختیار برخوردار بودند. چون عمده ترین خدمت واسال ها نیز خدمات نظامی بود، به کسانی ازجمله زنان، روحانیان و غیر اشراف زاده ها که توانایی خدمت نظامی نداشتند فیف داده نمی شد. اما در اواخر قرون وسطا، فئودال های غیر اشراف زاده نیز در ازای پرداخت پول فیف دریافت می کردند.

پیشنهاد کاربران

بپرس