فیغفر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
غفر (۲۳۴ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)

پوشاندن و مستور کردن. در مجمع ذیل آیه 58 بقره فرموده: غفر به معنی پوشاندن است گویند: «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ غُفْراناً» یعنی خدا گناهان او را مستور (و عفو) کرد. در قاموس گفته: «غفره یغفره: ستره» در اقرب الموارد نیز همانطور است در اقرب و مفردات نقل شده: «اصبغ ثوبک بالسواد فانه اغفر لوسخه» یعنی لباست را رنگ سیاه بزن که چرکش را بهتر مستور می‏کند. همچنین است قول ابن اثیر در نهایه. علی هذا غفران گناه مستور و ناپدید کردن آن است . آن را بر او عفو کردیم . بنابر آنکه گذشت مفعول «غفر» در این موارد «ذنوب» است و لام در «لمن» مفید نفع است یعنی: گناهان را به نفع کسی که می‏خواهد می‏آمرزد و آنکه را خواهد عذاب کند. «غفر» گاهی به گذشت ظاهری نیز اطلاق می‏شود هرچند در باطن گذشت و ستر نیست مثل . در المیزان آمده: مؤمنان چون استهزاکنندگان به رسول خدا را می‏دیدند آنها را به ایمان و ترک اهانت دعوت می‏کردند با آنکه کفّار دیگر قابل علاج نبودند لذا آن حضرت مأمور شد که بفرماید: اینها را نادیده بگیرید تا خدا در مقابل عمل سزایشان دهد . در آیه . ظاهراً مراد بخشیدن گناه دیگران است ایضاً . غفران و مغفرت: هر دو مصدراند به معنی آمرزیدن . «غُفْرانَکَ» مفعول فعل محذوف است مثل «نَسْئَلُکَ غُفْرانَکِ» طبرسی فرموده: علّت نصب بدل بودن از فعل مأخوذ منه است گوئی گفته شده: اللَّهُمَ اغْفِرْ لَنا غُفْرانَکَ یعنی: گفتند شنیدیم و پیروی کردیم پروردگارا از تو آمرزش می‏طلبیم و به سوی توست بازگشت. . غفران فقط یکبار و مغفرة 28 بار در قرآن مجید آمده است. غفّار و غفور: هر دو صیغه مبالغه‏اند یعنی بسیار آمرزنده و هر دو از اسماء حسنی‏اند . . غفور مجموعاً 91 بار و غفّار چهار بار در کلام‏اللَّه به کار رفته است. در اقرب الموارد گفته: غفّار در افاده مبالغه از غفور ابلغ است به علت زیادت حروف و به قولی غفور از حیث کیفیّت مبالغه است و غفّار از حیث کمیّت یعنی غفور آمرزنده گناهان بزرگ و غفّار آمرزنده گناهان بسیار است. استغفار: طلب مغفرت. . . اگر گویند: در این آیه صحبت از گناه نیست پس علت آمدن «غَفُور» چیست؟ گوئیم: شاید علت آن این باشد که شکر سبب مزید نعمت و آمرزش گناه است به مناسبت «وَاشْکُرُوا» لفظ غفور به کار رفته است همچنین است آیات دیگر از این قبیل. غفران گناهان‏ باید دانست: گناه در حقیقت نیروهای مخصوصی است که از مواد بدن برخاسته و به صورت نیرو بیرون ریخته‏اند. به عبارت دیگر همانطور که حرارت اطاق همان نفت بخاری است که به حرارت تبدیل شده همچنین مطلق عمل اعم از نیک و بد همان مواد بدن است که در نتیجه کار به صورت نیرو درآمده‏اند. سنگی که به هوا پرتاپ می‏شود مقداری از ماده بدن به صورت نیرو بدان سوار است و آن را بالا میبرد و تا آن نیرو از سنگ تخلیه نشده بالا خواهد رفت و پس از تخلیه شدن هم آن نیرو در عالم ماندنی است. علی هذا عمل جوهر است نه عرض اصیل و ذاتی است نه اعتباری. پس تمام گناهان به صورت نیروها و اشعه مضره در عالم و در دور و بر انسان هستند مثل هاله ماه، خداوند فرموده: . خطیئة واقعاً ذاتی و جوهر است و شخص را احاطه می‏کند. در این صورت غفران گناه آن است که خداوند آنها را مستور می‏کند و جزء موجودات دیگر می‏شوند به طوری که دیگر دیده نمی‏شوند و به شخص نزدیک نمی‏گردند و یا در اثر توبه مبدل به حسنات می‏گردند . ناگفته نماند همانطور که کثافات و قازورات در اثر عوامل شیمیائی به صورت کود درآمده و سپس به میوه و سبزی و غیره تبدیل می‏شوند همچنین آن نیروهای مضره که گناهان رها شده در عالم‏اند می‏شود به مواد نافع و نعمت‏های بهشتی تبدیل شوند. در کافی در روایات توبه هست که معاویة بن وهب گوید: امام صادق «علیه‏السلام» می‏فرمود چون بنده توبه واقعی کرد خدا او را دوست دارد و گناه او را در دنیا و آخرت مستور می‏کند. گفتم: چطور مستور می‏کند؟ فرمود: آنچه دو ملک نوشته‏اند از یادشان می‏برد و به جوارحش دستور می‏دهد که گناهان او را بپوشانید و به قطعه‏های زمین وحی می‏کند که آنچه روی شما عمل کرده کتمان کنید پس بنده خدا را در حالی ملاقات می‏کند که هیچ چیز بر گناه او گواه نیست به کار بردن لفظ (کتمان و ستر) در روایت قابل دقت است پس گناه معدوم نمی‏شود چون موجود را معدوم شدن نیست ولی مستور می‏گردد و شاید مستور شدن این است که جزء اشیاء دیگر گردیده و ناپدید می‏شود. غفران ذنب - تکفیر سیئه‏ ناگفته نماند درباره بخشودن ذنوب در قرآن پیوسته غفران ذنوب آمده و «غفران سیئات و سیئة» حتی یکبار هم نیامده است، از آن طرف پیوسته در علاج سیئات کلمه تکفیر آمده مثل «کَفِّرْ عَنا سَیِّئاتِنا» ولی «اغفر سیئاتنا» حتی یکدفعه هم به کار نرفته مگر آیه . که به لفظ «نتجاوز» آمده پس در این چه سری هست؟ به نظر می‏آید ذنوب خود گناهان است که به صورت نیرو در عالم رها شده و در آخرت مجسم خواهند شد و سیئات آثار وضعی گناهان از قبیل تیرگی قلوب، رفتن آبروها، آمدن عذاب دنیوی و غیره مثلا در آیات . . . . . که سیئات از «ماکسبوا-ماعملوا-مامکروا» جدا شده است و اگر اضافه لامیه باشد چنانکه ظاهراً لامیه است کاملاً روشن است که سیئات آثار مکر و عمل بداند وگرنه می‏بایست گفته شود «فَاَصْابَهُمْ مامَکَرُوا» ایضاً از آیه . روشن می‏شود که ذنوب غیر از سیئات است. آن وقت این از رسم قرآن است که درباره سیئه تکفیر و درباره ذنب غفران به کار می‏برد ولی هنوز کاملاً علت آن بر نگارنده روشن نیست از طرف دیگر سیئه گویا گاهی به گناه هم اطلاق شده است مثل . واللَّه العالم. بررسی دو آیه‏ در اینجا لازم است دو آیه زیر را بررسی کنیم: 1- . یعنی: خدا شرک را نمی‏بخشد و جز آن هر گناه را در حق کسی که بخواهد می‏بخشد. این آیه صریح است که غیر از شرک گناهان دیگر قابل بخشوده شدن است. 2- . یعنی: بگو ای بندگان من که برخویش اسراف کرده‏اید از رحمت خدا ناامید نباشید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد-به سوی پروردگارتان برگردید. این آیه وعده مغفرت را شامل همه گناهان می‏داند حتی شرک را نیز، البته در صورت توبه، که فرموده: «وَاَنیبُوا اِلی رَبِّکُمْ» و از طرف دیگر به ضرورت اسلام اگر مشرک توبه کند توبه‏اش قبول است. به نظر نگارنده: آیه اول در هر دو مورد راجع به قیامت است یعنی اگر کسی از دنیا بدون توبه رفت اگر مشرک باشد غیرقابل عفو است ولی اگر مرتکب گناهان دیگر بوده اگر خدا بخواهد می‏بخشد. این مطلب یعنی راجع به آخرت بودن از آیه ماقبل نیز در هر دو مورد به دست می‏آید. ولی آیه دوم راجع به دنیا است. یعنی اگر در دنیا توبه کنند همه گناهان حتی شرک مورد عفو است لذا فرموده: ناامید نباشید و توبه کنید.

پیشنهاد کاربران

بپرس