فیسو

لغت نامه دهخدا

فیسو. ( ص نسبی ) بسیارکبر. که بسیار فیس کند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فیس و فیس کردن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) فیس کننده افاده کننده .

فرهنگ معین

(ص فا. ) (عا. ) افاده کننده .

واژه نامه بختیاریکا

خودنما

پیشنهاد کاربران

فیسوس یک فرقه عرفانی در کشور امریکای جنوبی
که شیطان احظار میکنن واز قدرت منفی کل نیرانجان استفاده میکنن
فیس یعنی کسی که خوشو بالا میگیره فیس میده. یعنی کسی که رانی می خره عکس بگذاره تو صفحه اش. شانی می خره عکس می گذاره. هنوز جایی نرفته عکسشو می گذاره.

بپرس