فیزیک و متافیزیک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «متافیزیک» لغتی است یونانی و مرکب است از دو کلمه «متا» یعنی ما بعد و «فیزیک» یعنی طبیعت، و «متافیزیک» یعنی مابعدالطبیعه. فیزیک به معنای طبیعیات است در مقابل الاهیات و ریاضیات، و متافیزیک به معنای فلسفه امروزی، یعنی علمی که درباره موجود "بما هو موجود" بحث می کند، و ترانس فیزیک یا ماوراء طبیعت علمی است که پیرامون خدا و موجودات ماورایی حرف می زند. اما رابطه بین فیزیک و متافیزیک رابطه بین جزء و کل است، و رابطه بین آن با ترانس فیزیک رابطه علت با معلول خود است.
لفظ فیزیک در قدیم و جدید در اصطلاحات مختلفی به کار رفته است که در این نوشتار به طور اختصار به آن می پردازیم:واژه فیزیک به علمی اطلاق می شود که در مورد پدیدارهای طبیعت مادی از قبیل حرکت، ثقل، فشار، حرارت، نور، صدا، برق و... تحقیق می کند. بحث در این موضوعات، غیر از موضوع ترکیب اجسام است؛ زیرا ترکیب اجسام و تغییراتی که عارض آن می شود، فقط در علم شیمی مورد بحث است. اما دانشمندان جدید، دو علم فیزیک و شیمی را تحت یک عنوان می نامند و آن عبارت است از: "علوم فیزیکی. علوم فیزیکی در مقابل علوم طبیعی و زیستی است که موجودات زنده را مورد بحث قرار می دهد. فیزیکی منسوب به فیزیک است و به اموری اطلاق می شود که متعلق به پدیدارهای طبیعت مادی است. این اصطلاح در مقابل غیبی است؛ زیرا امر غیبی تعلق به پدیدارهایی که مربوط به حوزه حس و تجربه است ندارد، بلکه متعلق به چیزی است که برتر از این پدیدارها است. نیز این اصطلاح در مقابل روحی است؛ زیرا فیزیکی، چنان که گفته اند، متعلق به پدیدارهای مادی ای است که تابع قانون حتمیّت و جبر علمی است. اما روحی متعلق به پدیدارهای نفسانی است که به آزادی متصف می شوند.همچنین فیزیکی در مقابل ریاضی یا نظری است؛ زیرا فیزیکی متعلق به ظواهر اجسام حقیقی است، و ریاضی یا نظری متعلق به معانی مجرد است ".
جمیل صلیبا و صانعی دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفی، ص۵۰۷، چاپ اول، انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۶۶ ه ش.
بنابر قول صحیح مترادف قرار دادن دو واژه ماوراء الطبیعه و مابعدالطبیعه خطایی است که افراد ناآگاه مرتکب شده اند؛ چرا که مابعدالطبیعه بر اساس محل ذکر این علم بعد از مبحث طبیعیات در کتاب ارسطو بوده و ماوراءالطبیعه بر اساس وجود مضامین ماورایی در خود علم است؛ بنابراین، رابطه بین فیزیک (طبیعیات) و متافیزیک (مابعدالطبیعه) در علوم این است که متافیزیک عهده دار اثبات موضوع علم طبیعیات است، و بسیاری از اصول موضوعه علوم در این علم اثبات می شود، و در مقابل علوم دیگر، در اثبات برخی از مقدمات براهین فلسفی، فلسفه را یاری می کنند.
رابطه بین عالم فیزیک با عالم متافیزیک
در جهان خارج بین عالم فیزیک و عالم متافیزیک رابطه جزء و کل است و نسبت بین آن ها عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی موضوع علم فیزیک بخشی از موضوع متافیزیک است؛ چون موضوع علم فیزیک مادیات است و موضوع متافیزیک مطلق هستی است، که هم شامل مادّیات (طبیعت) می شود، هم شامل ماوراء طبیعت.
رابطه بین فیزیک و ترانس فیزیک
...

پیشنهاد کاربران

فرق اصلی فیزیک و متافیزیک در پیشوند متا می باشد که اگر حذف گردد، آنگاه این دو مفهوم با هم برابر میشوند. اگر به فیزیک پیشوند متا را بیفزائیم به متافیزیک تبدیل میشود.
بهر حال امروز میتوانیم با یقین و اطمینان بدانیم که انسان به کمک فلسفه بطور عام و شاخه متافیزیکی آن بطور خاص تاکنون نتوانسته است به چند حقیقت زیر دست یابد:
...
[مشاهده متن کامل]

- واژه فارسی ماده از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی ( احتمالا فرازمین های حقیقی و واقعی ) در اعصار دور دست باستان به معنای خمیرمایه ساختاری واقعیت و طبیعت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰》تلفظ و بیان میشده و به این معنا بوده که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی یا به بیانی دیگر هرکدام بصورت پنج زوج آسمانی مشتمل بر ده نیمزوج و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی، دانائی، هنرمندی، هوشمندی و دانش کامل آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم، طوریکه هیچ نیروئی منجمله پدیده مرگ نمیتواند آنرا از ما بگیرد و یا آنرا از دست ما برُباید. در همین زمینه میتوانیم ( مشروط براینکه بخواهیم ) با یقین و اطمینان هم بدانیم و هم باور داشته باشیم که داستان آدم و حوای ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) از لحاظ قدمت تاریخی به امروز بسیار نزدیک است تا آن داستان قدیمی و فراموش شده ایرانی ( و بعضا هندو ) .
- واژه ایده هم در اصل و ریشه فارسی بوده و نه یونانی و از طرف همان خردمندان به شکل ای ده تلفظ و بیان میشده که مخفف《این ۱۰》 بوده. ضمیر دوم شخص مفرد این، اشاره به هرفرد انسانی ( و شاید هم هر نبات و حیوانی ) داشته به همان معنای نهفته در پشت پرده مفهوم بنیادی ماده.
- آل در زبان فارسی باستانی به معنای تبار، دودمان، خاندان و همچنین اهل یا پیرو هم بوده. لذا مفهوم ترکیبی ایده آل در اصل و ریشه از چپ به راست به شکل 《آلِ ایده》 تلفظ و بیان میشده و به معنای مرسوم امروزی نبوده بلکه به معنای اهل یا پیرو و یا باورمند به ایده با همان معنای اشاره شده. اما یک مفهوم ترکیبی دیگری هم وجود داشته که به تدریج حذف گردیده به شکل 《ماده آل》 که از چپ به راست بصورت《 آلِ ماده》 تلفظ و بیان میشده به معنای اهل، پیرو و یا باورمند به 《ما ۱۰》 بوده که بعدا بجای《 ما ۱۰ گرا 》به شکل ماده گرا مرسوم و معمول گردیده.
- کاتِگوری یکی دیگر از مفاهیم بنیادی فلسفه غرب از یونان باستان تاکنون هم در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده و نه یونانی که از دو کلمه ساخته شده؛ یکی کات به معنای کمد، صندوق یا جعبه و دیگری گوری یا قبری یعنی دفن شده در خاک هستی یا وجود بطور عام و در هستی یا وجود افراد انسانی بطور خاص یا ویژه.
در این زمینه میتوان حدس زد که ارسطو در شرح و توضیح هستی یا وجود به کمک ده تا مفهوم، عدد ۱۰ را از ده فرمان موسا ( موسی ) اقتباس نموده بوده باشد و قبل از وی افلاطون به پنج مفهوم ( به تعداد پنج جمله حکاکی شده روی یکی از دو لوح سنگی ) قائل گردیده است.
- واژه های بنیادی دیگری از قبیل فنومن، نئومن و نوومن هم فارسی بوده و نه یونانی. واژه مفرد فنومن یعنی یک من فنی، واقعی، ملموس، محسوس، تجربی و پدیدار شده و واژه جمع نوومن به معنای نُه من غیبی، غیر ملموس و محسوس، غیر تجربی و پدیدار نشده. مفهوم یا واژه ی مفرد نئومن به شکل《نا او من》تلفظ و بیان میشده به معنای زیر : او این منِ نیست بلکه منِ دیگریست در درون این منِ بیرونی ) ، یعنی همان نیمزوج آسمانی و جاودانه هرفرد انسانی با جنسیت معکوس. منظور اینکه از آن ۹ انسان غیبی یا متافیزیکی فقط یک نیمزوج هترو یا غیر همجنس این فرد انسانی دنیوی می باشد و ۸ تای دیگر نیمزوج های دو بدوی همدیگر.
- زنجیره علت و معلول بصورت یک خط نمی باشد طوریکه در طول آن بسوی گذشته و آینده نتوان اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور دقیق و حقیقی تعیین نمود بلکه دایره وارست و کلیه حلقه های آن منجمله اولین و آخرین برهم منطبق اند و یکی اند، واحد و یگانه. هرکدام از حلقه های این زنجیره بطور کامل و همزمان هم معلول حلقه ی قبل و هم علت حلقه بعد از خود می باشند و اولین و آخرین حلقه هیچ چیز دیگری نبوده و نمی باشند غیر از نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی، معادی، ازلی و ابدی یا اولیه همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. فقط یک علت کل و بیکران وجود دارد و نتیجه تاثیرات آن در خود و بر روی خود معلول نامیده میشوند.
به قول حکیم عمر خیام:
در دایره ای که آمدن و رفتن ماست/
او را نه بدایت و نه نهایت پیداست/.
تصاویر زنده یا فیلم مستند عشق و زندگی در حالت بهشت برین قبل از آفرینش در خاطره مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی یکبار برای جاودانگی طوری ثبت و ضبط گردیده که هرگز در آنها کوچکترین خلل و لرزشی ایجاد نخواهد گردید و در لحظه جاودانه حال در پشت پرده این طبیعت یا دنیا واقعی، پدیدار شده یا فیزیکالی موجود می باشد یعنی در بخش وسیع غیبی، غیر محسوس و ملموس، غیر تجربی و پدیدار نشده یا امکانی و یا متافیزکالی و خارج از تیررس حواس و تجربه می باشند. از امروز به بعد میتوان این بخش وسیع غیبی، امکانی یا متافیزکالی را برزخ علمی نامید ( تا با برزخ دینی قاطی و ماتی و پاتی نشود ) .
- پدیده های زمان و مکان تنها و منزوی نمی باشند بلکه دارای نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز خویشند با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس. یعنی بیزمانی و بیمکانی که متاسفانه تاکنون به معنای عدم وجود زمان و مکان پنداشته شده اند هم از طرف خاص و هم از طرف عام.
سرانجام اینکه خدای حقیقی و واقعی ( یعنی اول، وسط، آخر همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ) بر خلاف خدای کلمه ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد ( از دیدگاه اسطوره سازان، افسانه بافان، حماسه سرایان، بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی، متکلمین و مفسرین آیات و روایات و احادیث، فقیهان، حکیمان و عارفان دینی، فلاسفه آزاد اندیش منجمله آتئیسم ) فقط لازمان و لامکان یا بیزمان و بیمکان نمی باشد بلکه به یک سهم مساوی هم بیزمان و بیمکان است و هم بازمان و بامکان و هردو تنیده در هم، هم مطلق و هم نسبی.
- پدیده مرگ دشمن حیات یا زندگی نمی باشد بلکه نیمزوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز پدیده تولد که دائم با همند و غیر قابل تفکیک و جدائی از هم.
- انسان درون این دنیا ( منجمله نباتات و حیوانات مفید ) از سه نوع عشق و زندگی زیر برخوردار می باشد :
الف - زندگی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین هم قبل از آغاز سفر های مقطعی فراوان ( به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول ) و بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، نزولی و صعودی و هم در پایان هرکدام از آنها.
ب - عشق و زندگی برزخی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب روئیا های حقیقی و روشن، همیشه از لحظه مرگ تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل. و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی.
پ - عشق و زندگی های فراوان دنیوی ( دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها ) در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی.
ارسطو در آثار خود از کلمه متا فیزیک استفاده نکرده بلکه بجای آن، عبارت زیر را بکار برده : آنچه که در پشت پرده طبیعت نهفته است.
نام و نام خانوادگی متفکری که حدود یک قرن قبل از میلاد مسیح، آثار ارسطو را جمع آوری نموده و عنوان متافیزیک را برای بخش غیر طبیعیات انتخاب نموده با حروف لاتین Dronnikos Rhodos با تلفظ تقریبی درونّیکوس رهودوس از کلمات فارسی ساخته شده.
درون نیکو ست، ره او دوست . " ره او " در این نام اشاره به راه ارسطو نداشته بلکه راه خدا.

" رونمای کالبد و رونمای فرا کالبد ":ضرورت فیزیک و ضرورت متافیزیک
کالبد و فرا کالبد:فیزیک و متافیزیک؛طبیعه و ماوراء الطبیعه.