لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. || صفت آلتی یا چیزی فرسوده و ازکارافتاده ، چون : ساعت و شمشیر و آفتابه و کارد و چاقو و کالسکه و درشکه و جز آن.
بی ارزش
نگه داشتن شترمرغ
در یک قفس فکستنی پر از گل و لای
چه چیز جالبی داره؟
در یک قفس فکستنی پر از گل و لای
چه چیز جالبی داره؟
فَکَستَنی ( فَکَسَنی ) ! - واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است -
بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، خراب، مُفَنگی، زیقی، پیزوری، زِپِرتی! - مسخره، مزخرف، خز!، زاقارت!
بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، خراب، مُفَنگی، زیقی، پیزوری، زِپِرتی! - مسخره، مزخرف، خز!، زاقارت!
فکستنی. املاءِ ناصحیح فکسنی.