فوکاس

لغت نامه دهخدا

فوکاس. ( اِخ ) یکی از امپراطوران روم است که به دست هرقل یا هرکلیوس خلع شد. ( از ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 467 ).

فرهنگ فارسی

نام خانواده ای بیزانسی که اصلش از کاپادوکیه بود . این خاندان در قر. ۹ م . با ظهور نیسفورفوکاس نامی یافت . وی در زمان بازیل اول در تسخیر ایتالیای جنوبی شرکت کرد و در زمان لئون پنجم بابلغاریان جنگید . وی دو پسر داشت . یکی بنام لئون فوکاس که در زمان طفولیت قسطنطین هفتم کوشید تا امپراتوری را غصب کند ( ۹۱۹م. ) و دیگری بارداس فوکاس که در سقوط لکاپنیان کوشید و او پدر نیسفور دوم فوکاس است .
یکی از امپراطوران روم است که به دست هرقل یا هرکلیوس خلع شد .

دانشنامه آزاد فارسی

فوکاس ( ـ۶۱۰م)(Phocas)
امپراتور بیزانس (حک: ۶۰۲ـ۶۱۰م). پس از شورش ارتش علیه امپراتور موریس در ۶۰۲م، در مقام سخنگو به قسطنطنیه اعزام شد. سپس، با بهره گیری از شورش هایی که در پایتخت امپراتوری بیزانس پدید آمده بود، خود را امپراتور خواند و امپراتور موریس و پسرش را اعدام کرد. او با به رسمیّت شناختن صلاحیّت و اختیارات پاپ گرگوریوس اول در زمینۀ مسائل مذهبی، ارتباط نزدیکی با رم برقرار کرد. پس از آن ناچار شد با سپاهیان خسروپرویز که به خونخواهی متحدش موریس به روم شرقی حمله کرده و تا بُسفر پیش رفته بود (۶۰۸م)، مقابله کند. فوکاس به سبب کشتار پیروان یکی از فرقه های مسیحی و یهودیان، مخالفت ساکنان مناطق شرقی امپراتوری را برانگیخته بود و آشوب در این مناطق و وحشت از نیروهای ایران سبب شد تا او از فرمانروای کارتاژ تقاضای کمک کند. فرمانروای کارتاژ نیز پسر خود هراکلیوس را در ۶۱۰م به قسطنطنیّه اعزام کرد. هِراکلیوس در همین سال با اعدام فُوکاس خود را امپراتور بیزانس اعلام کرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس