فؤوج
لغت نامه دهخدا
فؤوج. [ ف ُ ئو ] ( ع مص ) دمیدن بوی مشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جوشیدن دیگ. ( منتهی الارب ). || خون برآوردن زخم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فراخ شدن تاراج. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید