فودنج. [ ن َ ] ( معرب ، اِ ) پودینه. پونه. وتنج. حبق. پودنه. غاغ. ( یادداشت مؤلف ). بری و بستانی و نهری و جبلی باشد، و مراد از مطلق آن بری است. ( حکیم مؤمن ). رجوع به پونه و فوتنج شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) پودنه . یا فودنج جبلی . ( اسم ) مرزنگوش وحشی .