فوخ

لغت نامه دهخدا

فوخ. [ ف َ ] ( ع مص ) بیرون برآوردن باد از مردم و ستور با بانگ یا بی بانگ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دمیدن بوی. ( منتهی الارب ). رجوع به فوج و فوح و فوحان شود.

فرهنگ فارسی

بیرون بر آوردن باد از مردم و ستور با بانگ یا بی بانگ . یا دمیدن بوی .

پیشنهاد کاربران

بپرس