لغت نامه دهخدا
فوائد. [ ف َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ فائده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. ( مرزبان نامه ). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به فواید شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع فایده سودها بهره ها یا فواید عامه . اموری که به سود عموم مردم باشد . یا وزارت فواید عامه . وزارت طرق و شوارع وزارت راه .