فنگ


معنی انگلیسی:
[word used in military commands and corresponding]

لغت نامه دهخدا

فنگ.[ ف َ ] ( اِ ) زالو. زلو. ( فرهنگ فارسی معین ). کرمی بود بزرگ و سبز، گاه دراز شود و گاه کوتاه. ( اسدی ). خونجو. زالو. زلو. زرو. ( یادداشت مؤلف ) :
بماندستم دلتنگ ، به خانه در چون فنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پر آژنگ.
حکاک.
|| فلاکت و پریشانی و بی سروسامانی. || نباتی را گویند که بسیار تلخ است ، و آن را به عربی حنظل خوانند. ( برهان ). حنظل. ( فرهنگ فارسی معین ). هندوانه ابوجهل. || غر. فنج.دبه خایگی. ( یادداشت مؤلف ). باد فتق :
ای غریری اگر این باد که اندر سرم است
راه یابد سوی خایه کندم گند به فنگ.
سنائی.

فنگ. [ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد که دارای 295 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصولش غله ،چغندر و لوبیاست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) حنظل : تلخی خشمش ار بشهد رسد باز نتوان شناخت از فنگ .

فرهنگ معین

(فَ نْ ) (اِ. ) زالو.

فرهنگ عمید

= حنظل: تلخی خشمش ار به شهد رسد / باز نتوان شناخت شهد از فنگ (فرخی: ۲۱۰ ).
= بنگ
۱. (زیست شناسی ) = زالو: بماندستم دل تنگ به خانه در چو فنگ / ز سرما شده چون نیل و سر و روی پرآژنگ (حکاک: شاعران بی دیوان: ۲۸۷ ).
۲. [مجاز] بیچاره، درمانده، بینوا.

مترادف ها

bloodsucker (اسم)
خون اشام، زالو، فنگ، ر جانوری که خون می مکد

پیشنهاد کاربران

فنگ واژه خوزستانی به معنی گلوله/ تیله می باشد.
فنگ بازی: گلوله بازی/ تیله بازی
فنگ انداختن [فنگ اندازی]: کارشکنی/ سنگ اندازی شخصی در کار یا اهداف دیگران. اصطلاح فنگ انداختن از بازی فنگ بازی که زمان قدیم در خوزستان مرسوم بوده وارد زبان محاوره ای شده است ( حریف با انداختن یا پرت کردن یک فنگ به صورت عمدی مانع از امتیاز گیری و پیشبرد بازی برای بازیکن یا بازیکنان شده و یا رقابت را سخت تر می کند ) .
...
[مشاهده متن کامل]

فنگ
سنگ اندازی
واژه فنگ کاملا پارسی است صد درصد پارسی است چون در زبان یا گویش لربختیاری واژگانی اصل پارسی در آنها هست زبان گویش لربختیاری چون پیشینه به پارسی میانه می رسد در نتیجه واژه فنگ صد درصد پارسی است
بااقای مصیب مهراشیان مسکنی،
واقای محمدداوودابراهیمی.
که واژه تفنگ ووو
موافقم
درودها
فنگ به نتیجه عقلی بنده به معنای آتش است چرا که به روال مرسوم نتیجه کلمات امروز مخفف شده کلمات است مانند تفنگ که در گذشته توی فنگ بوده که به معنای آتش از درون به بیرون است و یا فن دک یا آتشک یا آتش کوچک
...
[مشاهده متن کامل]
یا اندک که درنتیجه فندک را شامل میشود که در قدیم در ، دژ ها به نام فنگاه یک تله ای مملو از آتش بر دیوار های قلعه ها نصب بود و آتش را بر سر دشمنان می ریختند که در ادبیات پارسی کاملا غریبه است و کم توجه و این واژه ها معلوم نیست در دوره کدام سلسله پدید آمده ولی به هر حال ادبیات بی بها در نظر هاست.

فنگ در زبان مردم خوزستان به معنی "تیله" می باشد ( فنگ بازی، تیله بازی )
در زبان شیرازی به معنای فنگ پروندن یعنی چرت و پرت گفتن
فنگ=زالو است که خونخوار می باشد و هرچیزی که خونخوار باشد فنگ میگویند مثل تفنگ یعنی داخل ان گلوله خونخوار است
فِنگ به معنی چو انداختن و شایع سازی

بپرس