فنومن

/fenomen/

لغت نامه دهخدا

فنومن. [ ف ِ ن ُ م ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) آنچه بوسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود. || امر طبیعی. پدیده. نمود. || امر غیرعادی و نادر. احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

پدیده، نمود، حادث، اثرطبیعی، اثرمحسوس، موضوع قابل ملاحظه
( اسم ) ۱ - آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود ۲ - امر طبیعی پدیده نمود ۳ - امری غیر عادی و نادر توضیح احتراز ازاستعمال این کلمه بیگانه اولی است .

فرهنگ معین

(فِ نُ مِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - آنچه که به وسیلة حواس یا ضمیر انسان درک شود. ۲ - امر طبیعی ، پدیده ، نمود. ۳ - امری غیر عادی و نادر.

فرهنگ عمید

حقیقت خارجی اشیا که به وسیلۀ حواس ادراک می شود، پدیده.

پیشنهاد کاربران

شاید مفید، ثمربخش و راهگشا باشد بدانیم که زنجیره علت و معلول ( cause and effect به زبان انگلیسی و
Ursache und Wirkung به زبان آلمانی منهای زنجیره ) بصورت یک خط نمی باشد طوریکه در طول آن بسوی گذشته ها و آینده های دور دست، نتوان اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور حقیقی، دقیق و روشن تعیین نمود بلکه دایره وار است و کلیه ی حلقه های آن منجمله اولین و آخرین آن برهم منطبق و یکی اند، واحد و یگانه. کلیه ی حلقه های پیشین یا قبلی این زنجیره ی دایره وار در مدارات، مراتب یا درجات تکاملی فراوان پائینی یا پست تر، از آغاز سفر تاکنون دیگر وجود خارجی ندارند بلکه پشت سر هم و در طول همدیگر با جهش ها یا پرش های کلی کوانتمی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، به همدیگر تبدیل و به حلقه ی فعلی منجر گردیده اند، یعنی این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست یا به عبارتی دیگر به این دنیای پدیدار شده و شونده فیزیکی، تبدیل شده اند و کلیه ی حلقه های آتی یا آینده ی این زنجیره در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بالائی یا برتر هم تا پایان این راه و سفر دایره وار در حال حاضر وجود خارجی ندارند بلکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش با جهش ها یا پرش های کلی کوانتمی از راه و به روش اشاره شده از خمیر مایه ساختاری حلقه ی فعلی آفریده خواهند شد تا یک دور کامل و بازگشتن به همان حالت آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی و ابدی یا اولیه و یکبار برای جاودانگی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین.
...
[مشاهده متن کامل]

این روند و تصویر در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابرند.
حرکت لحظه ی جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی محرکه موجود در محتوای کیهان یا جهان هم دایره وار میباشد و همیشه پس از یک دور کامل، حرکتش از نوع آغاز میگردد و هربار منجر به وقوع مهبانگ بعدی میگردد.
لحظه ی جاودانه حال را میتوان به شکل یک کریستال بسیار ریز و تنگ تصور نمود که که در برگیرنده ی محتوای کل کیهان یا جهان می باشد و از دو نقش یا وظیفه ی کلی برخوردار است؛ یکی به فعلیت رساندن امکانات بالقوه و ایجاد نیم موج زندگی دنیوی موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده و رقم زدن عمر کلیه ی موجودات و امورات و موضوعات و پدیده ها و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مهبانگ بعدی و پس از آن وقوع مهبانگ های بعدی و بعدی تا پایان سفر. هیچ موجودی چه شهودی و چه غیبی در خارج یا بیرون از کریستال لحظه ی جاودانه حال وجود و قرار ندارد نه در گذشته و نه در آینده، نه در چپ یا راست، نه در بالا یا پایین و نه در جلو یا عقب.
این آنک یا این لحظه ی حال جاودانه، به زبان فنی یک نوسانگر دو قطبیست و قطبین آن جاودانه با هم و بهمراه همدیگرند و لذا غیر قابل تفکیک یا جدائی از همند. یکی از این قطب ها زمان مطلق نام دارد و دیگری بیزمانی مطلق هرکدام بُعد چهارم مکان مطلق و بیمکانی مطلق که فقط نقش یا وظیفه ی ظرف نگهدارنده محتوای کیهان یا جهان را عهده دار می باشند و فضای هندسی درون آن پیوسته و تجزیه ناپذیر می باشد، اما از خاصیت الاستیسیتی یا کشسانی بر خوردار است، یعنی اگر یک جرم یا یک ذره یا موج انرژی در گوشه ای از آن قرار داده شود، آنگاه در اطراف آن در کلیه ی جهات مکانی و بیمکانی مطلق یک گودی یا یک چاله ایجاد میشود و اگر برداشته شود، آنگاه جای آن دوباره تخت و صاف میگردد.
بر خلاف بینش و باور عام و خاص امروز، پدیده های بیزمانی و بیمکانی از دیدگاه پیشینیان خردمند و گمنام در اعصار دور دست فراباستان، به معنای عدم وجود زمان و مکان نبوده اند بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت ها یا کیفیت های معکوس.
نیوتون و انشتاین به عنوان دو انسان خارقالعاده و خاص در عصر جدید درست همانند انسان های عام عصر خود، پدیده های بیزمانی و بیمکانی را به معنای عدم وجود زمان و مکان پنداشته اند و لذا در تئوری های علمی خود آنها را نادیده انگاشته و بکار نگرفته اند.
نتیجه اینکه دو تئوری عظیم علم فیزیک؛ یکی زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یکطرف و دیگری زمانمکان نسبی رازی و انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر رویهم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه ی مفقوده یا گمشده ( نه صندوق یا تابوت مفقوده یا گمشده عهد و پیمان حضور یهوه در صحرای سینا در بین قوم یهود و نه پسر گمشده ی دین مسیحیت ) عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی به عنوان نیمزوج های خدادادی بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت ها یا کیفیت های معکوس. خدای حقیقی و واقعی در محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار از لحاظ زمانی و مکانی و بیزمانی و بیمکانی دقیقن ( دقیقا ) دارای شانزده ( 16 یا ۱۶ ) بعُد مجرد می باشد؛ هشت ( ۸ ) تا مطلق و هشت
( 8 ) تا نسبی.
تلفظ نام ایمانوئل از دیدگاه و به زبان والدین به شکل زیر بوده : ایمان او اِل ، یعنی این نوزاده پس از پشت سرگذاشتن دوران شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی و پس از رسیدن به سن بلوغ جنسی و پس از آغاز بلوغ فهمانی و عقلانی به ال ( el ) ایلامیان و دو قوم کنعانی یکی اوگاریتی و دیگری فینیقی ایمان خواهد داشت و نه به یهوه ی قوم یهود و نه به آبَّا یا آبابا یعنی بابای آسمانی قوم آرامی و پدر آسمانی ایسای ( Jesus ) اقوام مسیحی تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و نه به الله قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و اقوام مسلمان ملقب به نور سماوات و الارض.
امیدوارم که مرا به بزرگواری های خویشتن ببخشائید از اینکه اندکی :
ایسا وار از هر گول و گولیاد و گلگاتا و آدم و آدمکی بیزار و محمّد آسا از هر دیو و دد و غول و جن و جنکی ملولم و انسانم آرزوست!!.
فنومن به زبان خردمندان گمنام ایرانی در اعصار دور دست تاریخ فراباستان به شکل " فنِ او من " تلفظ و بیان میشده به این معنا که هستی یا وجود من نتیجه ی هنرمندی و فناوری و صناعت هنرمند و فن باز و صانع مطلق یعنی آفریدگار کائنات می باشد و نئومن به شکل
" نا او من " به معنای نیمزوج ملکوتی یا آسمانی من که در حال حاضر غیبی و ناپیداست، اما در دنیای خاص و ویژه خویش از مادر متولد خواهد شد و مثل من عشق و زندگی دنیوی خود را تجربه و سپری خواهد نمود و آنهم هر بار در یک درجه تکاملی مساوی با درجه تکاملی این نیمزوج دنیوی خاص و ویژه خویش و از خمیر مایه ساختاری همین واقعیت و طبیعت اینسوئی.
بر خلاف بینش و باور، قضاوت ها و نتیجه گیری های فهمانی و عقلانی کانت فیلسوف ایده آلیست آلمان و بنیانگذار فلسفه ترانسندتال یا آنسوئی و متافیزیک شبه علمی، فقط یک من و یک دنیای آنسوئی وجود ندارند بلکه نُه من ( برای هر فرد انسانی و فنومنی در این دنیا ) و شش دنیای دیگر به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هرآنچه که بین آنهاست.
و برخلاف بینش و باور یا قضاوت و نتیجه گیری عجولانه یا شتابدار شهودی و غیبی حکیم وحیانی یعنی محمّد پیامبر دین اسلام، فقط یک عالم برزخ به عنوان حائل بین دنیا و آخرت به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》وجود ندارد بلکه هفت حالت برزخ بطور همزمان و ادغام در هم به صورت یک عالم عظیم یا یک دنیای بزرگ غیبی که در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی، همیشه حال بین آغاز و پاین سفر یعنی بین دو بهشت برین متوالی خواهد بود، اما هرکدام از برزخ های هفتگانه در طول این سفر دایره وار همیشه حال بین لحظه مرگ و لحظه بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در دنیای خاص و ویژه خویش در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار پیشین یا قبلی خواهند بود.
نتیجه ی کلی تر و عام و خاص تر اینکه غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. لذا عبارت یا جمله " غیر از خدای احد، واحد، یگانه و یکتا هیچ اله یا لعبت یا صنم و یا هیچ خدای دیگری وجود ندارد، یک عبارت کاذب و فریب دهنده و یا یک گزاره اهریمنی یا شیطانی بیش نبوده و نمی باشد.
زیرا خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی جاودانه بی نیاز مطلق است و از طرف انسان و موجودات زنده ی دیگر و غیر زنده هیچ نوع نیازی به تسبیح و ذکر، ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعات و بندگی، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و سرانجام تعیین قبله گاه و اوقات شرعی، هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

نمود همواره از بود خبر می دهد . و
فنومن از نومن حکایت می کند .
.
من و جز من ( غلامحسین ابراهیمی دینانی )
حادثه ای غیرطبیعی ،
که توسط حواس آدمی ،
درک میشه
این دو واژه توسط کانت فیلسوف آلمانی در دوران روشنگری آفریده نشده اند بلکه توسط یونانیان باستان بخصوص افلاطون و ارسطو در بررسی و شرح و توضیح عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و یا عالم اعلا
( بالا ) و عالم متا از یک طرف و از طرف دیگر عالم محسوسات یا طبیعت و یا اسفل ( پائین ) و عالم فیزیکی و رابطه متقابل و علّی و معلولی این دو عالم با همدیگر و چگونگی حرکت نزولی و صعودی آنها .
...
[مشاهده متن کامل]

با اندکی دقت به عنوان ایرانی و فارسی زبان می توانیم به این حقیقت پی ببریم ( مشروط به اینکه بخواهیم و دوستدار کشف و دریافت و هضم و جذب و درک و فهم حقیقت باشیم ) که این دو واژه در اصل و ریشه فارسی بوده و توسط یونانیان اقتباس گردیده و به علت درک معنای اصلی دارای معانی دیگری شده اند. این دو واژه در میدان های خود شناسی و انسان شناسی توسط خردمندان گم نام ایرانی آفریده شده و در ارتباط مستقیم با واژه باستانی و اوستایی " خویدوده " می باشند و معنای اصلی آنها بطور مختصر و کوتاه و فشرده به شرح زیر می باشد :
الف - واژه جمع فِنومِن بصورت مفرد به شکل فَنومَن بوده است به معنای من فنی ؛ هنری ؛ واقعی و عینی ؛ محسوس ؛ پیدا یا پدیداری ؛ زمانی و مکانی ؛ به ظهور و پیدایش رسیده و از قوه به فعلیت در آمده در قالب جسمانی مردانه یا زنانه .
ب - واژه جمع نومِن بصورت مفرد به شکل نومَن بوده است به معنای نُه من غیبی ؛ غیر واقعی و عینی ؛ غیر محسوس ؛ نا پیدا یا غیر پدیداری ؛ به ظهور و پیدایش نرسیده و به فعلیت در نیامده ؛ بی زمان و بیمکان؛ غیر فیزیکی ؛ ایده ای و متایی.
عنوان اقوام ماد بصورت جمع یعنی مادها در اصل و ریشه به شکل زیر بوده است : 《 ما ۱۰ ا 》 که در ارتباط با واژه خویدوده و فنومن و نومن می باشد.
به این معنا که هرکدام از افراد انسانی دارای ده الف یا ده بُعد و یا ده ساحت انسانی می باشند و نه تنها یک ساحت واحد و یگانه انسانی. یعنی هرکدام از افراد انسانی در آغاز آفرینش یا در ازل و در نظام احسن آفرینش مبداء از یک خانواده خودی و بنیادی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و آفریده شده و حیات یا زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی و ملکوتی. به این معنا که کلیه افراد انسانی در نظام احسن آفرینش مبداء بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده شده اند و نه سلسله وار از یک زوج خیالی - توهمی تحت نام های آدم و حوا به عنوان والدین اولیه و سرچشمه ای. نیم زوج های دهگانه خودی و بنیادی و آسمانی یا اعضای ده نفره خانواده های افراد انسانی در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد پشت سر هم به ظهور و پیدایش می رسند و زندگی های کوتاه مدت دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی در هفت عالم واقعی - عینی - شهودی و مستقل از هم و زیر سقف هفت آسمان و روی هفت کره زمین. پدیده های زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر ( غیر از فرد خود ) و کثرت جمعیت و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین و یا زن و مرد فقط به طول سلسله بسیار طویل نظم ها و حیات های دنیوی تعلق دارند و نه به نظام های احسن آفرینش متوالی و بیشمار در طول سفر تکاملی بی پایان ( ونه سفر بسوی بینهایت ) در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار در بطن بیکرانی و یا بینهایت بطور همسان و برابر. از اینکه خردمندان باستانی سرزمین های ایران و هند و انبیاء و اولیاء شریف و بزرگوار و بنیانگذاران ادیان توحیدی - ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی و فلاسفه آزاد اندیش غرب و الاهی دانان و متکلمین و مفسرین کتب به اصطلاح مقدس آئینی و دینی و حکیمان و عارفان دینی در طول اعصار گذشته تا یک قرن پیش، هیچکدام به نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی آشنایی و علم و آگاهی نداشته اند، از این لحاظ هیج گونه انتقادی بر آنان جایز و روا نمی باشد، اما بر متفکرین و اندیشمندان پیرو کلام و طرز فکر و خیال آنان بسی جایز و روا خواهد بود، اگر به شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات مثل همیشه بی توجه باشند.
هرکدام از عوالم هفتگانه در محتوای هرکدام از جهان ها دارای کثرت های خاص و ویژه خویش می باشند و تعداد مراتب و درجات تکاملی آنها با همدیگر برابر و یک عدد بسیار بزرگ می باشد که توسط انسان فهمیده و معقول و آگاه و بیدار و هوشیار امروز و آینده قابل محاسبه و تعیین می باشد.
در پایان بیان یک بینش و باور کلی :
دو عالم افلاطونی یکی ایده ها و دیگری محسوسات یا یکی ماوراء طبیعت و دیگری طبیعت یا یکی اعلا و دیگری اسفل و دو عالم ارسطویی؛ یکی فیزیکی و دیگری متائی و دو جهان زرتشتی؛ یکی مینوی و دیگری مانوی یا یکی مادی و دیگری معنوی یا معنایی و دو سرزمین از دیدگاه دین مسیحی؛ یکی زمینی و دیگری آسمانی و سه عالم دنیوی و برزخی و اُخروی از دیدگاه دین اسلام و دو جهان فانی و باقی از دیدگاه شاعران و ادیبان و عارفان پارسی و فارسی زبان و عالم غیب و ملکوت و امر از یک طرف و عالم واقعی - عینی - شهودی و مِلک و تکوین از طرف دیگر یا واجب و امکان همگی یکی می باشند و در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار منطبق بر هم اند و تنیده و بافته در هم و دو سرحد دارند ؛ یکی قوه محض و دیگری فعلیت محض و جاودانه بین این دو سر حد در نوسان اند.
خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی یک مفهوم خشک و خالی و تهی بیش نمی باشد، اما خداوند متعال و حقیقی و واقعی در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد و همیشه در لحظه حال وجود داشته و دارد و خواهد داشت و نه در زمان های گذشته و آینده از دیدگاه انسانی. خداوند متعال و واقعی حقیقت مطلق و لایه تناهی ؛ نامتناهی ؛ بیکران و یا بینهایت می باشد و لذا هیچ چیز یا هیچ کس دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. فرمول معروف همه چیز که شکارچیان تخیلی و شبه علمی در پی شکار آن می باشند ، چیز دیگری نیست غیر از محتوای این کامنت کوتاه یا پیامک.

Phenomen با تلفظ فِنومِن به معنای پدیده ؛ پدیدار شده ؛ به ظهور رسیده ؛ ظاهر شده ؛ به فعلیت در آمده ؛ واقعیت عینی که از طریق حواس پنجگامه قابل مشاهده و شهود و درک می باشد. در مقابل آن noumen با تلفظ نومِن قرار دارد به معنای پدیدار نشده ؛ به ظهور نرسیده ؛ ظاهر نشده ؛ به فعلیت در نیامده ؛ واقعیت محض و غیبی که به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و هضم و درک می باشد. به زبان ساده و روزمره این دو واژه یونانی را که احتمالا از کلمات فارسی فَن یعنی هنر و تکنیک و مَن یعنی ضمیر اول شخص مفرد و حرف ربط یا پیوند واو ساخته شده اند، می توان معادل و هم معنای ظاهر و باطن ؛ درون و بیرون ؛ موجودات زنده و غیر زنده و ذات یا ماهیت آنها دانست. به عنوان مثال این گیتی یا این جهان یا این دنیا یا این عالم واقعی - عینی - شهودی، تنها دارای یک جنبه کلی فنومِنی یا به ظهور رسیده یا پدیدار گشته نمی باشد بلکه حامل شش جنبه کلی نومِنی یا پدیدار نگشته یا به ظهور نرسیده در باطن خود می باشد. این شش جنبه کلی را میتوان شش امکان کلی استعلایی یا بالقوه نامید که هرکدام در نوع خود دارای کثرات فراوان خاص و ویژه خویش می باشند. این شش واحد کلی نومنی و کثرات آنها در بطن واقعیت عینی بصورت ثوابت پایدار و تغییر ناپذیر در بخش بیزمانی و بیمکانی آن موجود اند و مشمول حال تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان و فرسودگی نیستند. این شش نومن یا شش جنبه کلی پدیدار نشده یا این شش ایده کلی از خود دارای استعداد حرکت نمی باشند، اما از آنجائی که در بطن یا باطن خمیرمایه واقعیت عینی موجود اند، توسط زمان و بیزمانی مطلق یعنی لحظه حال بهمراه واقعیت لحظه به لحظه حرکت یا سوق داده می شوند و هرکدام در زمان و مکان و به نوبه و ترتیب خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند؛ پدیدار می گردند ؛ از قوه به فعلیت در می آیند یا از حالت نومنی به حالت فنومنی می رسند و از بخش بیزمانی و بیمکانی وارد بخش زمان و مکان میگردند و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان. این شش سامان یا نظم کلی انگار اینکه در عین واحد و بطور همزمان هم در بخش مکان زمان واقعیت عینی موجود اند و هم در بخش بیزمانی و بیمکانی آن . البته مفاهیم بیزمانی و بیمکانی برخلاف تصور خاص و عام به معنای عدم وجود زمان و مکان نیستند بلکه نیم زوج های بنیادی و طبیعی یا خدادادی و همزاد و هم بازی زمان و مکان می باشند و درست مثل زمانمکان هم مطلق اند و هم نسبی.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا واقعیت عینی پدیدار شده، با دو کمیت مساوی از این دو نیم زوج بنیادی آفریده شده است که دارای دو ماهیت معکوس می باشند. همین کمیت برابر و ماهیت معکوس منبع اصلی عمل نوسان آنها در همدیگر می باشد. در پایان امیدوارم که بیشتر از این سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم. اگر سوال شد : چطور می توانیم مطمئن باشیم که این معرفت یا این شناخت در مورد هفت گانه بودن محتوای کیهان ( یک فنومن کلی و شش تا نومن کلی ) حقیقی و یقینی است و نه اوهامی ؟ پاسخ این حقیر به این سوال این است که اگر کلیه معارف و شناخت های انسان را که در طول تاریخ پیداش بشر تاکنون حاصل گردیده اند، روی هم جمع کنیم به کمک آن پاسخ حقیقی یا اوهامی بودن این شناخت را دریافت نخواهیم کرد بلکه فقط از طریق شناخت وجود انسان. به قول شاعر :
تجّلی گه جمال و گه جلال است
رُخ و موی آن معانی را مثال است