فنریر ( به انگلیسی: Fenrir ) گرگی غول آسا در افسانه ها و اساطیر اسکاندیناوی است که در ادای منظوم و ادای منثور از او به عنوان پدر دو گرگ دیگر، اسکول و هاتی، و فرزند لوکی و ماده غولی به نام انگربودا یاد شده است. در اساطیر نورس پیشگویی شده بود که در راگناروک، وی اودین را پس از نبردی طولانی خواهد کشت و خود توسط پسر اودین، ویدار کشته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در ادای منثور از فنریر در سه کتاب گیلفاگینینگ، اسکالدزکاپارمال و هتاتال یاد شده است و گفته شده که خدایان بخاطر قدرت آینده نگری خود و پیشبینی دردسرآفرینی فنریر او را به بند کشیدند که برای این کار تیر، دست خود را از دست می دهد. در افسانه ها آمده که فنریر، گرگ عظیم که باید به بند کشیده می شد هر طنابی را پاره می کرد تا آنکه اُدین با فرزانگی از دورف ها می خواهد برای به بند کشیدن گرگ زنجیری آسیب ناپذیر که دارای قدرت نامرئی و به ظاهر در حد ریسمانی ابریشمی و ظریف را در خود داشته باشد. دورف ها ریسمانی افسانه ای به نام گلیپنیر ساختند که اگرچه به ظاهر نازک و ابریشمی بود، ولی از شش عنصر جادویی ساخته شده بود که عبارتند از: صدای پای گربه، ریش زن، ریشه کوه، عاطفه خرس، نفس ماهی و بزاق پرنده. به همین دلیل امروزه نشانی از این عناصر بر روی زمین نیست. تیر به تمهیدی از فنریر می خواهد آن زنجیر را بیازماید و فنریر به شرطی به این کار تن می دهد که یکی از ایزدان دست خود را بین دندان های او قرار دهد و بالاخره تیر داوطلب بستن گرگ شد. وقتی تیر فنریر را با زنجیر دورف ها به بند می کشد گرگ با به کار گرفتن تمام نیروی خویش برای گستن بند آن را ناگستنی می یابد و اگرچه ایزدان خشنود می شوند، اما تیر در این راه دستش را از دست داد. بدین روایت فنریر در آسگارد و در دیدگاه ایزدان به بند کشیده شد و شاید بتوان او را همتای گارم سگ به بند کشیدهٔ جهان زیرین که در راگناروک با تیر می جنگد دانست. اسطوره هدیه دادن دست تیر یکی از افسانه های آغازین سرزمین ژرمن ها و چیزی است که آثار آن در طلسم ها و سکه های طلای یک رو دورهٔ مهاجرت که دست باشنده ای رامیان دندان های یک حیوان نشان می دهد دیده می شود و با این همه تیواتس در عصر وایکینگ ها جای خود را به اودین داده است.
... [مشاهده متن کامل]
در ادای منثور از فنریر در سه کتاب گیلفاگینینگ، اسکالدزکاپارمال و هتاتال یاد شده است و گفته شده که خدایان بخاطر قدرت آینده نگری خود و پیشبینی دردسرآفرینی فنریر او را به بند کشیدند که برای این کار تیر، دست خود را از دست می دهد. در افسانه ها آمده که فنریر، گرگ عظیم که باید به بند کشیده می شد هر طنابی را پاره می کرد تا آنکه اُدین با فرزانگی از دورف ها می خواهد برای به بند کشیدن گرگ زنجیری آسیب ناپذیر که دارای قدرت نامرئی و به ظاهر در حد ریسمانی ابریشمی و ظریف را در خود داشته باشد. دورف ها ریسمانی افسانه ای به نام گلیپنیر ساختند که اگرچه به ظاهر نازک و ابریشمی بود، ولی از شش عنصر جادویی ساخته شده بود که عبارتند از: صدای پای گربه، ریش زن، ریشه کوه، عاطفه خرس، نفس ماهی و بزاق پرنده. به همین دلیل امروزه نشانی از این عناصر بر روی زمین نیست. تیر به تمهیدی از فنریر می خواهد آن زنجیر را بیازماید و فنریر به شرطی به این کار تن می دهد که یکی از ایزدان دست خود را بین دندان های او قرار دهد و بالاخره تیر داوطلب بستن گرگ شد. وقتی تیر فنریر را با زنجیر دورف ها به بند می کشد گرگ با به کار گرفتن تمام نیروی خویش برای گستن بند آن را ناگستنی می یابد و اگرچه ایزدان خشنود می شوند، اما تیر در این راه دستش را از دست داد. بدین روایت فنریر در آسگارد و در دیدگاه ایزدان به بند کشیده شد و شاید بتوان او را همتای گارم سگ به بند کشیدهٔ جهان زیرین که در راگناروک با تیر می جنگد دانست. اسطوره هدیه دادن دست تیر یکی از افسانه های آغازین سرزمین ژرمن ها و چیزی است که آثار آن در طلسم ها و سکه های طلای یک رو دورهٔ مهاجرت که دست باشنده ای رامیان دندان های یک حیوان نشان می دهد دیده می شود و با این همه تیواتس در عصر وایکینگ ها جای خود را به اودین داده است.