فنجیون

لغت نامه دهخدا

فنجیون. [ ف َ ] ( معرب ، اِ ) معرب لاتینی پنژیون . گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دولپه ای های جداگلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دوپایه و میوه اش سته است. منشاءاین گیاه از جاوه و تمام اعضای آن سمی است. از دانه هایش عصاره هایی به دست می آورند که به عنوان مسهل به کار میرود. فنجریون. فلنجیون. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها ی جدا گلبرگ . برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشائ این گیاه از جاوه می باشد . تمام اعضای گیاه مذکور سمی است . از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون .

پیشنهاد کاربران

بپرس