فناروز

لغت نامه دهخدا

فناروز. [ ف َ ] ( اِخ ) نام جایی و محلی است از سمرقند که شراب آنجا نیکو میشود. ( برهان ). مؤلف انجمن آرا این نام را تصحیف «فیاروز» میداند :
باز تویی رنج باش و جان تو خرم
با نی و با رود و با نبیذ فناروز.
رودکی.
رجوع به فیاروز شود.

فرهنگ فارسی

محلی بود درسمرقند که شراب آن معروف بود [ باز تو بی رنج باش و جان توخرم با نی و با رود و با نبید فنا روز.] توضیح اسدی این کلمه را در ردیف لغات مختوم به [ ز ] آورده است و باحتمال قوی نالوالفوارس مترجم سندبادنامه بفارسی بامر نوح بن منصور منسوب بهمین فناروز است چه دریک نسخه ماخذ چاپ احمد آتش از سند بادنامه ظهیری [ فناروزی ] و در نسخه دیگر [ فیاروزی ] و بالاخره در نسخه ای دیگر [ فناوندی ] آمده و ناشر کتاب [ فناروزی ] را انتخاب کرده است و بجا است ( سندنامه ظهیری .چا.احمد آتش ص ۲۵ متن و حاشیه ) و نیز همین نام است ظاهرا که در غرراخبار ملوک الفرس به [ قنارزی ] تصحیف شده آنجا که در ترجمه رساله پهلوی خسرو کواتان و ریدک در انواع شراب خوب گوید : [ العنبی الذی جمع حسن اللون و تمام الصفائ ... و خیره البلخی و المروروذی و البوشنجی و البستی و الجوری و القنارزی والدرغمی ] ( خسرو قبادیان و ریدک وی . ترجمه م . معین مجله آموزش و پرورش سال ۱۳۲۲ ۱۴ ص ۲۵۸ ) و بیت رودکی این معنی را تایید کند . در نسبت خواجه عمیدابوالفوارس مترجم سند بادنامه در تعلیقات چهار مقاله قزوینی و نیز در لغت نامه دهخدا ( ابوالفوارس ) [ قناوزی ] آمده و اصلا چنین نسبتی شناخته نیست . آقای مینوی در حاشیه نسخه شناخته نیست . آقای مینوی در حاشیه نسخه خود یادداشت کرده اند : [ ظ. قنارزی و قنارز قریه ای از قرای نیشابور بوده ( سمعانی ) ] هر چند [قنارز] وجود داشته ولی در ماخذی نسبت وجود انگور خوب و شراب عالی بدان داده نشده در حالی که رودکی و اسدی این نسبت را به [ فناروز] داده اند اما انتساب خواجه ابوالفراس چنانکه گفته شد- یک صورت از سه صورت مسطور در سه نسخه سند باد نامه ظهیری صریحا [ فناروزی ] و دومی بجای [ ن.] [ی.] دارد و سومی از هر دو شکل مورد بحث دور است . ( برهان قاطع مصحح م . معین ج . ۲۲۱:۵ )
نام جایی و محلی است از سمرقند که شراب آنجا نیکو می شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس