فنا گردیدن. [ ف َ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) نابود شدن. فنا شدن. مقابل فنا کردن : اما سخن درست این باشدکز ذات و صفات خود فنا گردد.عطار.چون قلم از باد بد دفتر ز آب هرچه بنویسی فنا گردد شتاب.مولوی.